kamran68.blogfa.com
مبین -
http://www.kamran68.blogfa.com/post-2.aspx
زندگی آن چیزی را به من میدهد. که من برای دیگران آرزو میکنم. نوشته شده در شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 19:9 توسط کامران عطاریان. هم آغوش تو شدم. بیا با سر انگشت نگاهت. لحظه ای مرا ورق بزن. آی مان قلی زاده. آقای رضا طبیب زاده. سید محمدرضا هاشمی زاده.
kamran68.blogfa.com
مبین - شفق
http://www.kamran68.blogfa.com/post-80.aspx
ديدار خورشيد و ماه. چون دلبازي من و توست. كه در هر طلوع من تو گريزاني. نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۰ساعت 16:48 توسط کامران عطاریان. هم آغوش تو شدم. بیا با سر انگشت نگاهت. لحظه ای مرا ورق بزن. آی مان قلی زاده. آقای رضا طبیب زاده. سید محمدرضا هاشمی زاده.
kamran68.blogfa.com
مبین
http://www.kamran68.blogfa.com/9004.aspx
ديدار خورشيد و ماه. چون دلبازي من و توست. كه در هر طلوع من تو گريزاني. نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۰ساعت 16:48 توسط کامران عطاریان. هم آغوش تو شدم. بیا با سر انگشت نگاهت. لحظه ای مرا ورق بزن. آی مان قلی زاده. آقای رضا طبیب زاده. سید محمدرضا هاشمی زاده.
kamran68.blogfa.com
مبین
http://www.kamran68.blogfa.com/8802.aspx
زندگی آن چیزی را به من میدهد. که من برای دیگران آرزو میکنم. نوشته شده در شنبه بیست و ششم اردیبهشت ۱۳۸۸ساعت 19:9 توسط کامران عطاریان. هم آغوش تو شدم. بیا با سر انگشت نگاهت. لحظه ای مرا ورق بزن. آی مان قلی زاده. آقای رضا طبیب زاده. سید محمدرضا هاشمی زاده.
kamran68.blogfa.com
مبین - سرد
http://www.kamran68.blogfa.com/post-63.aspx
مدتی است در کنارت. و چون برج سنگی فرو می پاشم. به امید نیم نگاهی. بر پیکر تکیده ام. حالا که رفته ای. با چکه های گسسته از یخ. در خود غوطه ورم. به قصه ها می روم. نوشته شده در جمعه شانزدهم بهمن ۱۳۸۸ساعت 1:49 توسط کامران عطاریان. هم آغوش تو شدم. بیا با سر انگشت نگاهت. لحظه ای مرا ورق بزن. آی مان قلی زاده. آقای رضا طبیب زاده. سید محمدرضا هاشمی زاده.
chichivo.blogfa.com
چشم انداز شعر نو در ايران
http://www.chichivo.blogfa.com/8611.aspx
چشم انداز شعر نو در ايران. بر می گردم باچشمانم که تنها یادگار کودکی منند آیا مادرم مرا باز خواهد شناخت؟ كه هيچ گاه ديگر. جايش را پر نخواهد كرد. نه موهاي سياه و. نه بوي خاك نجاتم داد. نه شمارش ستاره ها تسكينم. سي سال بيهوده در انتظار تو ماندم و نيامدي. نشان به آن نشان. كه دو هزار سال از ميلاد مسيح مي گذشت. و ساندويچ دل وجگر. اشعار از : زنده یاد حسین پناهی. تنها ترين تنها كس تنهاييم. تك بيتي هاي ناب. این خزان خزان بهترین بهار بود. تمام ایستگاه می رود. ومن چقدر ساده ام. که سال های سال در انتظار تو.
kamran68.blogfa.com
مبین - بریدن
http://www.kamran68.blogfa.com/post-83.aspx
گل شب بوی من. در این خانه هیچ غربیه ای. دست به باغچه ی من نمی برد. تا تو را با کسی تقسیم کنم. تو و من در هیچ مقیاسی فراموش نخواهیم کرد امشب را ". نوشته شده در دوشنبه بیست و دوم خرداد ۱۳۹۱ساعت 20:40 توسط کامران عطاریان. هم آغوش تو شدم. بیا با سر انگشت نگاهت. لحظه ای مرا ورق بزن. آی مان قلی زاده. آقای رضا طبیب زاده. سید محمدرضا هاشمی زاده.
kamran68.blogfa.com
مبین
http://www.kamran68.blogfa.com/8901.aspx
در باغ باور برگی نمانده. باد فریاد می کشد ،. آن خانه وساز و آواز. دیوار شکسته است و . جام خالی ، می کشان رفته اند. دست به دعا می بریم. نوشته شده در پنجشنبه نوزدهم فروردین ۱۳۸۹ساعت 16:26 توسط کامران عطاریان. هم آغوش تو شدم. بیا با سر انگشت نگاهت. لحظه ای مرا ورق بزن. آی مان قلی زاده. آقای رضا طبیب زاده. سید محمدرضا هاشمی زاده.
fathebagh.blogsky.com
زمان - فتح باغ
http://fathebagh.blogsky.com/1394/04/31/post-748
به چمنزار بیا به چمنزار بزرگ و صدایم کن از پشت نفسهای گل ابریشم . چهارشنبه 31 تیر 1394. در زندگی همه چیز بستگی به زمان دارد. زمان تعیین کننده ی هر چیزی ست. زمان مشخص می کند چه کسانی ماندگارند و چه کسانی رفتنی! زمان آدمها را در قلب ما جاودانه می کند و برعکس محو و محو و محو تر. و عده ای که کمرنگ ماندند و به طور مضحکی رفتند ، به شکل جبران ناپذیری زمانهای باارزش ما را هدر دادند. شاید می شد به جای آنها کسی دیگر باشد که بتواند جاودانه شود. دوستی به من گفت اشکال بعضی ها این است که زندگی را خیلی جدی گرفته اند!
piyaderooh.persianblog.ir
ترانه ای از من - همیشه حق با دیوانه هاست
http://piyaderooh.persianblog.ir/post/136
من هنوز فکر می کنم رعد و برق صدای سرفه های خداست که این روزها زیاد سیگار می کشد مثل من که این روزها زیاد عطسه می زنم! دکتر می گفت به مرکبات آلرژی داری من اما ترجیح می دهم بمیرم تا اینکه دنیا را بدون پرتقال سر کنم که دهان تو همیشه بوی پرتقال می دهد گیسوانت چراگاه شکوفه های بهار نارنج است پاییز که می رسد عطر لیمو از یقه ی پالتو پوستت بیرون می زند! دکترها حرفهای احمقانه زیاد می زنند! من هنوز فکر می کنم که اگر پدرم سواد خواندن و نوشتن داشت جنگی در جهان رخ نمی داد! از یه جایی به بعد. برای ا.ع. بدون م. محارمسا...