tabestanesard.mihanblog.com
تابستان سردتابستان سرد - این رمان نوشته ی خودمه و امیدوارم خوشتون بیاد! - تابستان سرد
http://tabestanesard.mihanblog.com/
تابستان سرد - این رمان نوشته ی خودمه و امیدوارم خوشتون بیاد! - تابستان سرد
http://tabestanesard.mihanblog.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Wednesday
LOAD TIME
4.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
0
SITE IP
5.144.133.146
LOAD TIME
4.094 sec
SCORE
6.2
تابستان سرد | tabestanesard.mihanblog.com Reviews
https://tabestanesard.mihanblog.com
تابستان سرد - این رمان نوشته ی خودمه و امیدوارم خوشتون بیاد! - تابستان سرد
تابستان سرد
http://tabestanesard.mihanblog.com/post/22
فصل 5 قسمت دوم. سوارم کرد و راه افتاد داشتم دیوونه میشدم وقتی رسیدیم گفت :. تو اینجا میشینی اولین پروازی که جا داد بلیت میگیرم برات میام الان. نیم ساعتی علاف بودم تا بدو بدو اومد. بنیتا زود باش بدو باید برین نیم ساعت دیگه پروازه. ممنون بعدا پولشو بهت میدم دستت درد نکنه خودم از اینجارو میرم خوبم. منم دارم میام باهات. فعلا تو مهم تری. از کی تاحالا از کارات مهم تر شدم؟ کی گفت مهم تر شدی؟ دلم برات سوخت بریم! ای خدا این چه قدر مغروره! میمیری یه چیز خوب بگی اخه؟ داد نزن چی شده؟ آرازش معدم درد میکنه! داشتم میتر...
تابستان سرد
http://tabestanesard.mihanblog.com/post/19
فصل 4 قسمت چهارم. سری تکون داد خدافظی کردم و پیاده شدم. رفتم مستقیم خوابیدم تا ساعت 5 بعد از ظهر فرداش. بیدار که شدم اس ام اس زدم به سام. سام میخوام باهات صحبت کنم. وقت التماسای تورو دیگه ندارم. اخرین باره خواهش میکنم. 8 بیا اب و اتش. ساعت8 رفتم پارک اب و اتش دیدمش نشسته بود جای همیشگی رفتم. بغض گلومو گرفته بود:. سام من تورو دوست دارم تو نبودی که میگفتی زندگیمی؟ بنیتا قبلا هرچی بودی برای من مال قبله! الان واسم مثل یک لکه ی لباس میمونی که میخوام پاکش کنم دیگه مزاحمم نشو. باشه اما من رهات نمی کنم. قطع کرد ...
تابستان سرد
http://tabestanesard.mihanblog.com/post/25
فصل 6 قسمت اول. هواپیما شروع کرد به حرکت سرمو چسبونده بودم به شیشه ارازش زد بهم. اب دهنتو قورت بده که دیگه با دادای تو معروف شدیما! هه خو مگه بده؟ اه بمیری اینطوری میذاری منو تو خمارییی بگوووو. بابا میخواستم بگم اگه دستشویی داری بری که باز نترکی! وقتی رسیدیم تهران و موبایلمو روشن کردم دیدم از منیژه جون خاله ی پارمیس اس ام اس اومده که ساعت 7 وقت پرو لباس عروسمه! ارازش بدو باید بریم پرو! تورو میرسونم میرم به خانواده ام بگم پس فردا شب عروسی پسرشونه! خیلی خب منو برسون پس. ما پس فردا ازدواج میکنیم. و دوربینمو...
تابستان سرد
http://tabestanesard.mihanblog.com/post/14
فصل 3 قسمت چهارم. رفتیم تو کافه بچه ها قلیون گرفتن من و ارازش بودیم که اهلش نبودیم من که داشتم تخمه میخوردم یهو ارازش داد زد :. بنیتا سوسسک رو سرته! همه برگشتن نگاهم کردن داشتم سکته میکردم اما اگه ول میدادم میشد اتو تازه از کجا معلوم سوسک باشه واقعا سریع یه دستی کشیدم رو سرم دستم خورد به سوسکه وایییییییییییی با خونسردی پرتش کردم وسط تخت بین ارازش و مسعود و اونا هم دادو بیداد کردن و کشتنش منم با خونسردی بلند شدم:. ارازش مات بود بیچاره! وقتی برگشتم بچه ها نبودن چیییی؟ یهو برام اس اومد از سام :. حالا وقت نق...
تابستان سرد
http://tabestanesard.mihanblog.com/post/27
فصل 6 قسمت سوم. سریع رفتم اون اتاق و نشستم روی تخت که برام یه اس ام اس اومد از ارازش:. دیگه نمیتونستم تحمل کنم اون مجسمه ی غرور قلبشو داده بود به من نمیخواستم منتم رو بیشتر از این بکشه من ارازش رو با همه ی غرورش دوست داشتم از اتاق زدم بیرون در اتاق خوابمونو باز کردم پریدم رو تخت ارازش ماتش برده بود اومد روم دستاش دو ور صورتم بود. بنیتا بگو که سام رو نمیخوای بگو دیگه مال منی تا همه دنیارو به پات بریزم. یک دفعه لبام داغ شد منم با عشق همراهیش کردم خسته که شد خوابید کنارم بغلم کرد:. به چه هوای خوبیه. لیوان ا...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
کاش می شد بی خیال بودم...
کاش می شد بی خیال بودم. نمی توانم وانمود کنم که نمی دانم.میدانم و رنج می برم.کاش نمی دانستم. که حقته هر چی که سرت میاد . از بی لیاقتیته احمق بیشعور. نوشته شده در جمعه ۲ مهر۱۳۸۹ساعت 22:49 توسط نازی. از عشق و عاشقی و وقت گذاشتن واسه کسی که ارزشی نداره خستم. همیشه اونی که بیشترین توقع رو ازش داری از همه نا امید ترت می کنه. نوشته شده در جمعه ۱۲ شهریور۱۳۸۹ساعت 22:47 توسط نازی. آقا من نمیخوام آمار وبلاگم بترکونه. ول کنین ما رو. من همین جوری تو این سوت و کوری حال میکنم. مامان : نه خودت برو من روم نمیشه.
داستانهای شهر ما
زن برای آخرین بارحرفی نزد. بخارملایم استکان دورمردمی پیچیدوفاصله اش رااز او بیشتر می کرد.این بارسعی کردنگاهش نکند. برای همین به پنجره خیره شد. آرام زیرلب گفت : مثل همه دارم می نویسم! مرد ننشنید.دستش راتوی جیبش قروبرد وسمت قندان رفت. راضیه مقدم ] . پل قدیم دزفول - قدیمی ترین پل جهان. مسیررادورزدیم.دیگررودخانه ازآن بالا مثل خطی نازک به نظر می رسید که داشت برق می زد.می درخشید توی چشمهایمان. آره ماداشتیم برمی گشتیم به سرزمینمان. انجمن داستانی چوک - مهدی رضایی. انجمن داستانی سرو شیراز. حبیب شوکتی نیا -شعر.
نماز
خوشا آنان که دائم در نمازند. آخرین دل نوشته ها. پایگاه جامع دنیای نیاز به نماز. سلام دوستای گلم به وبسایت من خوش اومدیند. ما را در جهت بالا بردن سطح وب سایت در قسمت نظرات یاری کنید.*. حمایت از طراح قالب. کد لوگو و بنر. کد لوگو و بنر. تعداد بازدید از دل نوشته :. تاريخ : جمعه نهم اسفند 1392. نویسنده دل نوشته: رضاباغبان. خوش به حال مسافر. تعداد بازدید از دل نوشته :. تاريخ : چهارشنبه بیستم فروردین 1393. نویسنده دل نوشته: رضاباغبان. تعداد بازدید از دل نوشته :. تاريخ : سه شنبه دوازدهم فروردین 1393. و پر ورش د.
همه چیز از همه جا
همه چیز از همه جا. تو این وبلاگ می تونید همه چیز برای دانلود پیدا کنید! فیلم / بازی / نرم افزار / . How To Cheat In Photoshop CS3 Content DVD. ساعت ۱٢:٤٢ ب.ظ روز پنجشنبه ٢۳ خرداد ۱۳۸٧. How To Cheat In Photoshop CS3 CONTENT DVD 1.3 GB. What's on the DVD? The accompanying DVD includes:. 45 tutorial movies, totalling over 2 hours of real-time training. All the project files used in the tutorials from the book. Over 200 high resolution images supplied by members of the Reader Forum. دانلود در ادامه مطلب.
divar
سه شنبه بیست و ششم آذر ۱۳۹۲ ] [ 21:42 ] [ shahin ] . ÍÝ æá ÂáæãÇ æÇáÊ.  áæÏ Ú Ó. Weblog Themes By : themzha.com.
تابستان سرد
چهارشنبه 30 مرداد 1392. فصل 7 از زبان آرشام. شب عروسی رامین بود کت شلوار سرمه ای رنگی با کراوات خاکستری پوشیده بودم رفتم سمت گوشیم تا به بنیتا زنگ بزنم:. سلام خواهر گلم چه خوشحال میزنی چوکاره؟ عروسی پارمیس دیگههههه خوشحال نباشم؟ باهاش کلی حرف زدم و گوشیو قطع کردم داشت برای همیشه از ایران می رفت البته ارازش هنوز بهش نگفته بود که دو روز دیگه بلیت دارن.دلم نمیخواست بره بنیتا خیلی. باهام صمیمی بود.اما اونا تصمیمشونو گرفته بودن. بنیتا دارم پارک میکنم الان میام. ارشام ما جا پارک پیدا نمیکنیم! بنیتا تو باید برگ...
خبر
این وبلاگ زیرمجموعه وبلاگ خبر. نوشته شده در دوشنبه هجدهم اسفند ۱۳۹۳ساعت 11:0 توسط احسان چهری.
پسره مو فرفری
راز چشمان تورا با اشک ماه. رویه گلبرگ گل سرخی نوشت. یا نگاهت را میان آسمان ها تا همیشه قاب کرد. دوشنبه 11 شهریور1392 12:58 بعد از ظهر ALI REZA. به تو ای مهربان ای دوست. که فردا از دیارم تا سرایی دور کوچ خواهی کرد. که قلبم سخت غمگین است. مبر از خاطر آشفته نامم را. مزن با سنگ جامم را. اما کدامین دست را در دست های مهربان خود جای خواهی داد. کدامین دیده را فردا تو حسرت بار خواهی کرد. تو گفتی من برایت چشمه ی مهتابم اما نه. منم آن گم شده در تارو پوده وحشت فردا. که در معراجی عشقی گنگ تمام کاخ امیدم هراسان است.
تابستانه یک
همه چی از همه جا. نوشته شده در چهارشنبه چهارم خرداد 1390ساعت 15:50 توسط امیر. سلام به همه دوستان. من بعد از یک دوره رکود طولانی برگشتم . امیدوارم بتونم ادامه بدم. فعلا که وقتم کاملا پره و درگیر خوندن برای کنکور ارشد آزاد هستم. ولی این مغز انگار شده یه تیکه یخ. یا چیزی نمیره توش یا وقتی میره دیگه نمیتونم ازش استفاده کنم و بدرد نمیخوره. خشک شده و اینم نتیجه کار نکشیدن از مغزه دیگه. نوشته شده در یکشنبه بیست و چهارم فروردین 1393ساعت 8:51 توسط امیر. سخت آشفته و غمگین بودم. به خودم می گفتم:. درس ومشق خود را.
مجله ی موبایل تابستانیها
پنل اس ام اس. کد امنیتی : *. جهت ارسال ماهانه ی نسخه ی جدید مجله ی موبایل رایگان تابستانیها و همچنین اخبار جدید منتشر شده در رابطه با این مجله لطفا با ثبت ایمیل خود در خبر نامه موافقت کرده و ایمیل خود را در این بخش ثبت کنید. لطفا صبر کنید . وبلاگ برتر در تاپ بلاگر. دانلود نسخه ی تیرماه(اولین نسخه) ماهنامه ی تابستانیها. این ماهنامه شامل بخش های زیر می باشد که اگر تمایل داشتید می توانید از طریق پنل ارتباط با ما در زیر وبسایت بخش های مورد علاقه ی خود را هم به آن اضافه کنید. از تیر ماه چه خبر؟ برچسب ها : مجله.
تابستانی از حروف
الفبا برای سخن گفتن نیست. ما بچه های دوم ریاضی به سرپرستی من تن خسرو رو تو گور لرزاندیم که هیچ گذاشتیم رو ویبریشن! معلم ریاضی مون میگه :یکی به این خسرو بگه کوتاه بیاد بسشه دیگه کل مدرسه رو آباد کرد:). تقصیر ما نیست خوب.درس های امسال ما "شیرین"اند. همینطور که کلاس سکوت بود یه چیزی اومد سر زبونم که :نمیدونم چرا وقتی نظامی داشت واسه کتابش اسم انتخاب میکرد به جای خسرو و شیرین نذاشت خسرو و تابع! کلاس: :) ) ) ) ) ). احتمالن "دیگه به جای غیبت و گذاشتن پست های غیبت شکن،کلن میریم یه وب دیگه میسازیم. کینه شتری: من...