tajallee.blogfa.com

leilaabdi.blogfa.com

یک صندلی برای نشستن کنار تـــو

http://leilaabdi.blogfa.com/9109.aspx

یک صندلی برای نشستن کنار تو. حال همه ی ما خوب است اما تو باور مکن! حال همه ی ما خوب است. ملالی نیست جز گم شدن گاه به گاه خیالی دور. باید تو هم محکوم در خود سوختن باشی. یا مثل چایی که می افتد از دهن باشی. زخمی که من برداشتم فهمیدنش سخت است. سخت است حتی لحظه ای هم جای من باشی. توی دلم هر روز و هر شب رخت می شویند. باید برای درک این دلشوره زن باشی. در من دو روح بی قرار انگار در جنگ اند. سخت است با تنهایی ات در یک بدن باشی. در قاب آیینه خودت را گم کنی هر روز. در جالباسی هات دنبال کفن باشی. عزیزم تولدت مبارک :*.

babudan.blogfa.com

با بودن -مثلن داستان

http://www.babudan.blogfa.com/9011.aspx

با بودن -مثلن داستان. این جا راوی فقط من نیستم. سلام بر همه ی دوستان. این پستو از آقای مرتضایی کش رفتم. خیلی واسم جالب بود. امیدوارم واسه شما هم جالب باشه. نوشته شده در جمعه هفتم بهمن 1390ساعت 12:9 توسط فائزه. جست و جو google. متافيزيك / مهران مرتضايي. باشگاه بچه هاي جمعه. روايتستان /زهره مير عيسي خاني. كتيبه /ليلا مير عيسي خاني. قاتي پاتي /پريسا كرمي. مكتوبات / طليعه اكبري. قرارمان يادت نرود/ليلا حسني. مريم بيات / داستان.

arefeherfei.blogfa.com

عارفانه -

http://www.arefeherfei.blogfa.com/post-49.aspx

من به خود نامدم اینجا که ز خود باز روم! سلام سلام به همه دوستان قدیم و جدیدم. خوبین؟ اینبار امده ام که اگر خدا بخواهد و او بمانم. اینبار امده ام تا اثبات کنم که میتوانم. اینبار امده ام امدنم بهر تو بود .به کجا میروم اخر تو بگو! درک اینکه چطور شد رفتم و چگونه است که اینجایم شاید به رمانی طول و دراز بیانجامد که نگو. اما انچه من را به این دنیای مجازی برگرداند حضور چشمان تو بود که به یکباره قدرت کلانی در من رویاند.که اینجا باشم! هر جای ایران که بودم بدون تو هیچ بود اما چه کنم که مجبور بودم و معذور! هفته چهار...

nefrineh-ghalam.blogfa.com

ازآینه بپرس نام نجات دهنده ات را... - هدایت با قصه های خود ما را از خواب بیدار کرد

http://www.nefrineh-ghalam.blogfa.com/post-29.aspx

ازآینه بپرس نام نجات دهنده ات را. هدایت با قصه های خود ما را از خواب بیدار کرد. هدایت با قصه های خود ما را از خواب بیدار کرد. گروه اندیشه:در سالیان دور افراد با قصه گویی خویش ما را در خواب فرو می بردند اما هدایت با روایت داستانی خود ما را از خواب بیدار کرد. وی با بيان اين كه متأسفانه بیاخلاقی در ميان بزرگان بيش از ديگران به چشم میخورد، ابراز كرد: توهين يكی از بزرگان ادبيات به يكی از پيشگامان ادبيات داستانی، بسياری را در كما فرو برد چرا كه چنين رفتاری از ايشان دور از انتظار به نظر میرسيد. شایان ذکر است سی...

leilaabdi.blogfa.com

یک صندلی برای نشستن کنار تـــو - کاش این درد به دل می گنجید...

http://www.leilaabdi.blogfa.com/post-16.aspx

یک صندلی برای نشستن کنار تو. کاش این درد به دل می گنجید. گناه من، بزرگترین گناه من،. دوست داشتن تو بود،. آنگونه که کودکان دوست می دارند. ضعف من دیدن دنیا بود. با منطقی کودکانه.*. مدتهاست که سکوت این کلبه با شعر به هم نخورده. معذرت میخوام بابت همه ی روزهایی که بودید و نبودم،سعی می کنم از این به بعد پر رنگ تر باشم. پاره های یک تن و دور از همیم این روزها. مثل اوضاع زمانه درهمیم این روزها. فکر نان از عشق می کاهد مقصر نیستی. آه ما بازیچه ی بیش و کمیم این روزها. می دویم و جاده انگاری دهن وا می کند.

leilaabdi.blogfa.com

یک صندلی برای نشستن کنار تـــو

http://www.leilaabdi.blogfa.com/8902.aspx

یک صندلی برای نشستن کنار تو. سعی ات بر این باشد پس از من، خوب باشی. حتا اگر یک تکه سنگ و چوب باشی. باران ضرر دارد برای چشم هایت. کاری نکن چون حضرت یعقوب باشی. می پرورانی در خودت مشتی یهودا. پروا نداری عاقبت مصلوب باشی؟ دست خودت شاید نباشد بی قراری. عادت نداری خالی از آشوب باشی. هر چند من افتاده ام از چشم دنیا. تو می توانی همچنان محبوب باشی. دق می کنم از دوری ات، اما تو باید. سعی ات بر این باشد پس از من خوب باشی. تاریخ چهارشنبه بیست و نهم اردیبهشت ۱۳۸۹. چشمی به تخت و پخت ندارم مرا بس است. وقتی که می نویسم.

arefeherfei.blogfa.com

عارفانه

http://www.arefeherfei.blogfa.com/89051.aspx

وقتي واژه ها بودارند! سرد بودي .سرد از يك كوه يخ. از ميان اينهمه سنگي تو سنگ! بي همه يا با همه مثل درخت. يا كه جنگل باشي و يا تك درخت! جان و بي جاني و گه افتاده منگ.جام چندين خورده اي مستي درنگ! راه و بيراهي. نشاني داده اي. خود چه راهي؟ راهمان جا داده اي؟ پا به پائي .دست با دستي اگر.خسته بودي.دست ميدادي مگر! فرش بودي خاك و گه ان كهربا. جاي خالي زير پا دادي چرا؟ امد و رفت و ولي پيدا و گم. خام مطلب ميشد ان .پيدا ز گم! با من و بي من غريبه اسمان. يك نظر كرديم اين شد حالمان! هفته چهارم آبان ۱۳۹۲.

leilaabdi.blogfa.com

یک صندلی برای نشستن کنار تـــو

http://www.leilaabdi.blogfa.com/9203.aspx

یک صندلی برای نشستن کنار تو. الهی و ربی من لی غیرک. در این پست خبری از شعر خودم نیست! یه غزل کوتاه ولی دوست داشتنی از استاد بزرگوار دکتر اکرامی براتون میذارم. میدونم که خوشتون میاد. آنچه می شمردی بود. هر آنچه خوردی بود. همان که می ریزم-. من به پایت . ولی نبردی بود. از دل من سراغ می گیری؟ آن اناری که می فشردی بود. آنچه دیدی صدای خنده نبود. ناله های دوتار کردی بود. همه ی حرف من در این مدت-. دل خود را به کی سپردی بود. دکتر محمود رضا اکرامی فر ". من از خودم به اندازه ی آینه ی جیبی ام خبر دارم.