mehdi-tm.blogspot.com
November 2010 | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2010_11_01_archive.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. Archive for November 2010. مو به تنم سیخ می شه ، وقتی فکر می کنم خیلیا فقط واسه زنده بودن زندگی می کنن. زندگی سگی ، بی هدف ، تحدید آرزو ها. آی آدم ها که بر ساحل نشسته ، شاد و خندانید. در پی آن همه خون ،. که بر این خاک چکید ،. ننگ مان باد این جان! شرم مان باد این نان! ما نشستیم و تماشا کردیم! ما ، همان جمع پراکنده . / فریدون مشیری. پن : یک سال و 142 روز پیش بود. ترانه هایی که دوست دارم. آی آدم ها که بر ساحل نشسته ، شاد و خندانید. Proudly powered by Blogger.
mehdi-tm.blogspot.com
July 2010 | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2010_07_01_archive.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. Archive for July 2010. از کدام هیزم دوزخی. لب هایت با یک نوازش. چنین آتش بر دل و جانم می زند. اوج ناامیدی وقتیه که حس می کنی قرار نیست تو زندگیت طعم خوش رضایتو بچشی ، واست آرزوی محال بشه. همیشه یه چیزی هست که شیرین ترین لحظه های زندگیتو واست از زهر تلخ تر کنه. 100 رحمت به دخترا. اونا ماهی 1 هفته فوقش پریودن اعصاب ندارن! کاری بامون کردن که کل ماه جز یه هفته اش پریودیم :. مملکته داریم ؟:. این مولر که 5 تا گل زد تو جام جهانی ، عجب کمری داشته ها! سنت ِ رحیم پورازغذی.
mehdi-tm.blogspot.com
August 2011 | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2011_08_01_archive.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. Archive for August 2011. هوا را از من بگیر ، خنده ات را نه. در روز های من. که سیاه تر بود. که نه خوانده و نه نوشته. عاشق ِ نوشته های تو شد. و ناگاه آیه نازل شد :. در خنده های او. لرزش ِ قلب ها را. حسی در من هست. رسیده ای به نقطه عطف ِ زندگی ات. روزیست که خاطره هجده ساله ی چشم گشودنم. حتی زنده تر از خودم. پیش ِ چشمانم است. و من میان ِ اینهمه خاطرات. با صد هزار مردم. هزار ها گره در گلویم می افتد. با یاد ِ این فصل کتاب. بند ِ کفش هایم را محکم تر بسته ام. باز کردن ِ.
mehdi-tm.blogspot.com
May 2011 | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2011_05_01_archive.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. Archive for May 2011. یکی از آزادی هایی که اگه ازم گرفته شه باعث ِ مرگم می شه ، آواز خوندن تو خیابونه. من دوس دارم وقتی موزیک گوش می دم ، جاهایی که دوس دارم بلند بخونم باش! آراااااااااام ِ جانمه. شکستن ِ دل چی ؟ توی این دنیا که همه چیش قانون داره ، جرمی به اسم نقض ِ آشکار حقوق ِ احساسی وجود نداره واقعا" ؟ مطمینم اگه وجود داشت الان خیلیا زندان بود ، خیلیا. سالی که نکوست از بهارش پیداست. فروردین سبز نبود ، حتی زردم نبود. اردیبهشتش گیجی مطلق بود. و شکسته شدن ِ دل. چرا هیچ...
mehdi-tm.blogspot.com
January 2011 | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2011_01_01_archive.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. Archive for January 2011. به خدایت بگو چنین بهشتی بسازد. لعنت تنها کلمه ایست که به ذهن می رسد. وقتی نمی توانم بفهمانمتان. از عطر گیسوان او. وقتی که نفس می کشم ، وقتی که زندگی میگیرم از عطر موهایت ، وقتی که جدا می شوم از زمین پست. ترانه هایی که دوست دارم. به خدایت بگو چنین بهشتی بسازد. Proudly powered by Blogger. Converted by Smashing Blogger.
mehdi-tm.blogspot.com
درباره من | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/p/blog-page.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. چیزی برای توضیح وجود ندارد. ترانه هایی که دوست دارم. جدایی نادر از سیمین. Proudly powered by Blogger. Converted by Smashing Blogger.
mehdi-tm.blogspot.com
October 2010 | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2010_10_01_archive.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. Archive for October 2010. ماجرای ما و نگار 2. از مدرسه اومدم خونه ، غذا حاضر نبود. طبق معمول شروع کردم به غر زدن که چرا غذا نیست و اینجا آفریقایه و غیره! حرفای من که تموم شد نگار چند ثانیه اینجوری نگام کرد = :(. بعد به مامانم می گه : چرا غذا دلست نکردی ؟ دوس دالی بچت از گلسنگی بمیله ؟! تو چه مادری هستی ؟! کلا" برادرزاده دلسوزی دارم :D. ما و نگار ، دوس دالی بمیله ، مادر بد. واقعا" هدفت چی بود ؟ بنده ای خلق کردی که هنرش غر زدن به خلقت ِ تویه! موجود مفید تر پیدا نشد.
mehdi-tm.blogspot.com
پریشانی های شبانه | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2013/04/blog-post_27.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. باورم نمیشد.روزی تنها تسلی بخش من آغوش بود ، آغوش هر کس ، هر چیز. از معشوقه ام گرفته تا برادرزاده ام و گاهی –درکمال شرمندگی- یک خرس عروسکی! شب ها تنها فکری که باعث آرامش و خواب رفتنم می شد ، تن کردن ِ آغوش ِ معشوقی بود که کنارم نبود که چقدر هم خوب بود. این روز ها احساس می کنم اوضاع خیلی تغییر کرده. دیگر این چیزها آرامم نمی کند.نا آرام هم نیستم! آیا من فقط هنوز یک نوجوان 18 ساله هستم که درگیر مشکلات عاطفی بلوغ است ؟! ترانه هایی که دوست دارم. Proudly powered by Blogger.
mehdi-tm.blogspot.com
July 2011 | زمزمه های بی معنا
http://mehdi-tm.blogspot.com/2011_07_01_archive.html
زمزمه های بی معنا. گاهی هم با معنا. Archive for July 2011. تنها سه روز باقیست. فرسنگ ها را مفروش کرده. خاموش ِ خاموش باشد. در من انفجاریست مرگبار. نرم ِ نرم بود. خاطرات ِ من ،. من ِ با تو. داغ ِ داغ بود. پیشگیری از درمان ِ انگشتان ِ نشکسته نبود. عاشقانه های پایان یافته. هنوز یاد ِ آن دو گوی. آن دریای ِ طوفانی ِ بی انتها. آن زندگی ِ جاودان. دلم را می لرزاند. به زندگی ِ مرده من. که سرد ِ سرد شده. لب هایت را کم دارد. زندگی ام ،. گرم ِ گرم شوم. مار و مگس در دنیا بی شمارند. اما من از تلاطم ماری حرف می زنم.