taze2006.blogfa.com

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/8607.aspx

گامت را آرامتر بردار! از برم آرامتر بگذر! تا به کام دل ببينمت. بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم! سفرت روح مرا به دو نيم مي کند. و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد. بگذار که بدرقه کنم آخرين لبخندت را و واپسين نگاهت را. مسافر من آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش! با من سخن بگو. نگذار يکباره از پا در افتم. فراق صاعقه وار را بر نمي تابم. جدايي را لحظه لحظه به من بياموز. نوشته شده توسط حمید در ۲۰:۱۷ بعد از ظهر لینک ثابت. شبی از پشت یک تنهایی نمناک و بارانی ،. لهجه گلهای نیلوفر صدا کردم.

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/8605.aspx

کدامیک از درختانی که زیر سایه شان با هم قدم زدیم،. قسم بخورند تا تو صداقت نگاهم و پاکی عشقم را باور. انگار که صدای پر غصه ی نگاهم را نمی شنوی! آن غرور پنهان همیشگی ات نمی گذارد. به همان شب بارانی که باران چشمهایم امانم نداد،. قسم می خورم که حتی شاپرک ها. هم روزی نفهمند برای دیدنم لحظه شماری می کنی. پس بگو دوستم داری. نوشته شده توسط حمید در ۱۶:۶ بعد از ظهر لینک ثابت. Apathetic boy 63@yahoo.com. من آخرین بازمانده فرزانگان زمینم؟ من آن غول زیبایم که در استوای شب ایستاده است. غریق زلالی تمام آب های جهان.

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/8804.aspx

همچو مرغی که به زیر پر خود. برده در گوشه باغی سر خود. می کشد از سر حسرت آهی. مرغ بیچاره ز دل گه گاهی. گاه گاهی که به آثار به جا مانده ز ویرانه خود می نگرد. یا به شاخی که بر آن تا دیروز. عالمی داشت در آن لا نه خود می نگرد. همچو آن مرغ دلم غمگین است. از تو ای دوست دلم چرکین است. گر مرا درد دلی بود تو محرم بودی. تو تسکین من و جان پر از غم بودی. می شدم سنگ صبورت گاهی. که تو غمگین بودی. با غم تو دلم از غصه پریشان میشد. گر لبت می خندید. لب من نیز ز لبخند تو خندان میشد. معنی دوستی از اول خلقت این است. زد و از ا...

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/8512.aspx

ندانستم تمام حرفهایش دروغ بود. خنده هایش دروغ و بی احساس. گریه هایش هم کمی عجیب است. ندانستم ویرانگری آمده ویرانم کند. سا حر است می خواهد سحر سامانم کند. سا حر است می خواهد سحر سامانم کند. ندانستم رهگذر است، بهانه اش خستگی. برای اغفا ل من می آید از در دلبستگی. و حرفهایش را شنیدم. زبان دلم که با دلش یکدل شد جز آزار چیزی ندیدم. بازیش که تمام شد. دل ساده ام که رام شد. دیگر دوست داشتنی در کار نبود. دیگر دوستی منتظر سر قرار نبود. راست و دروغ به عشق من قسم خورد. چیزی نگفتم من هر چه به روزم آورد.

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده - غرور

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/post-53.aspx

کدامیک از درختانی که زیر سایه شان با هم قدم زدیم،. قسم بخورند تا تو صداقت نگاهم و پاکی عشقم را باور. انگار که صدای پر غصه ی نگاهم را نمی شنوی! آن غرور پنهان همیشگی ات نمی گذارد. به همان شب بارانی که باران چشمهایم امانم نداد،. قسم می خورم که حتی شاپرک ها. هم روزی نفهمند برای دیدنم لحظه شماری می کنی. پس بگو دوستم داری. نوشته شده توسط حمید در ۱۶:۶ بعد از ظهر لینک ثابت. Apathetic boy 63@yahoo.com. من آخرین بازمانده فرزانگان زمینم؟ من آن غول زیبایم که در استوای شب ایستاده است. غریق زلالی تمام آب های جهان.

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده - مسافر

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/post-56.aspx

گامت را آرامتر بردار! از برم آرامتر بگذر! تا به کام دل ببينمت. بگذار از اشک سرخ گذرگاهت را چراغان کنم! سفرت روح مرا به دو نيم مي کند. و شگفتا که زيستن با نيمي از روح تن را مي فرسايد. بگذار که بدرقه کنم آخرين لبخندت را و واپسين نگاهت را. مسافر من آنگاه که مي روي کمي هم واپس نگر باش! با من سخن بگو. نگذار يکباره از پا در افتم. فراق صاعقه وار را بر نمي تابم. جدايي را لحظه لحظه به من بياموز. نوشته شده توسط حمید در ۲۰:۱۷ بعد از ظهر لینک ثابت. Apathetic boy 63@yahoo.com. من آخرین بازمانده فرزانگان زمینم؟

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده - سلام

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/post-62.aspx

نمی دونم . به هیچکس .آخه کسی که اینجا نمیاد.ا. اصلا به خودم سلام کردم.خیلی وقته که خودمو ندیدم. درست از روزی که دیگه بارون نیومد. یا شایدم اومد ولی من نفهمیدم.از روزی که آسمون دیگه قشنگ نبود. ادما عجیب بودند.از روزی که دیگه روم نمی شد برم تو کوچه فوتبال بازی کنم.از روزی که گم شدم تو جاده زندگی روزمره. از روزی که بزرگ شدم! این روزا خیلی تنها شدم.نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم دوباره بنویسم. شاید یه روزی به همه اینا بخندم. انگار تا حالا نبودم.هنو خودمو نمیشناسم. Apathetic boy 63@yahoo.com. و چشم انداز شیطنتش.

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/8509.aspx

کاش چون پاییز بودم. کاش چون پاییز بودم. کاش چون پاییز خاموش و ملال انگیز بودم. برگ های آرزوهایم یکایک زرد می شد. آفتاب دیدگانم سرد می شد. آسمان سینه ام پر درد می شد. ناگهان توفان اندوهی به جانم چنگ می زد،. اشک هایم همچو باران. دامنم را رنگ می زد. وه چه زیبا بود اگر پاییز بودم. وحشی و پر شور و رنگ آمیز بودم. چهره ی تلخ زمستان جوانی. آشوب تابستان عشقی ناگهانی. منزلگه اندوه و درد و بد گمانی. کاش چون پاییز بودم . کاش چون پاییز بودم. چون ترا می نگرم. مثل این است که از پنجره ای. تک درختم را، سرشار از برگ.

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده - من سالهاست که مرده ام...

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/post-59.aspx

من سالهاست که مرده ام. کاری به کار عشق ندارم. من هیچ چیز و هیچ کسی را دیگر در این زمانه دوست ندارم. این روزگار چشم ندارد من و تو را یک روز خوشحال و بی ملال ببیند! زیرا هر چیزو هر کسی را که دوست تر بداری. حتی اگر یک نخ سیگار یا زهر مار باشد. از تو دریغ می کند. من با همه وجودم,. خود را زدم به مردن. تا روزگار دیگر کاری به من نداشته باشد. این شعر تازه را هم ناگفته میگذارم. تا روزگار بو نبرد. کاری به کار عشق ندارم. من عاشق ایستادن بودم. پشت در های بسته ای که تو بسته بودی. من عاشق پریدن بودم. که با من چه کردی.

akharinbazmande.blogfa.com

آخرین بازمانده

http://www.akharinbazmande.blogfa.com/8903.aspx

نمی دونم . به هیچکس .آخه کسی که اینجا نمیاد.ا. اصلا به خودم سلام کردم.خیلی وقته که خودمو ندیدم. درست از روزی که دیگه بارون نیومد. یا شایدم اومد ولی من نفهمیدم.از روزی که آسمون دیگه قشنگ نبود. ادما عجیب بودند.از روزی که دیگه روم نمی شد برم تو کوچه فوتبال بازی کنم.از روزی که گم شدم تو جاده زندگی روزمره. از روزی که بزرگ شدم! این روزا خیلی تنها شدم.نمی دونم چی شد که تصمیم گرفتم دوباره بنویسم. شاید یه روزی به همه اینا بخندم. انگار تا حالا نبودم.هنو خودمو نمیشناسم. Apathetic boy 63@yahoo.com. و چشم انداز شیطنتش.