nikasalehi.persianblog.ir
حوصله ام سر میره ... یه نی نی بیارین برام ! - نيكا
http://nikasalehi.persianblog.ir/post/75
یه روز معمولی معمولی همینجوری. حوصله ام سر میره . یه نی نی بیارین برام! پروانه بشم یا فرشته . یا هیشکودوم؟ همه راه خونه . چشمای خیس یه پسر بچه. اینجاها بودم .داشتم بزرگ میشدم، تو دل نقاشی ها و کارتون ها و عروسکها. بابايي(گاهی مرا به نام کوچکم بخوان). مامان و بابا و دخم ل شون. مامان (من و تو). حوصله ام سر میره . یه نی نی بیارین برام! 1784;:۳٠ ق.ظ - ۱۳٩٠/۳/٤ - نیکا صالحی.
nikasalehi.persianblog.ir
هولو - نيكا
http://nikasalehi.persianblog.ir/post/77
یه روز معمولی معمولی همینجوری. حوصله ام سر میره . یه نی نی بیارین برام! پروانه بشم یا فرشته . یا هیشکودوم؟ همه راه خونه . چشمای خیس یه پسر بچه. اینجاها بودم .داشتم بزرگ میشدم، تو دل نقاشی ها و کارتون ها و عروسکها. بابايي(گاهی مرا به نام کوچکم بخوان). مامان و بابا و دخم ل شون. مامان (من و تو). مامان میگه آخه دخترم ، هلو رو اونجوری میخورن؟ میگه پوستش رو خوردی، توش رو که بهتره، انداختی تو سطل آشغال؟ حداقل بقیه اش رو میدادی من بخورم .
ehsasepakemadari.blogfa.com
نجواهای من با نی نی نازم
http://www.ehsasepakemadari.blogfa.com/8610.aspx
نجواهای من با نی نی نازم. ماجراهای من و روانشناسی جنین. سلام به دوستای خوب خودمو فرشته آسمونیم. هفته پیش اومدم گفتم بهتون که شیوای عزیزم. قرار شده که کتاب روانشناسی جنین رو از جاری جون بگیره و کپی کنه و واسم بفرسته که یدفه جمعه صبح دیدم خانم زهره زاهدی نویسنده کتاب برام کامنت خصوصی گذاشته که نسخه خودشو میبره واسم میذاره دفتر انتشارات جیحون که منم برم بگیرم دقیقا این شکلی شدم. بعد به شیوا گفتم که دست نگهداره که ابر و باد و مه و خورشید و فلک دست به دست هم دادن و همکاری میکنن که من گیر سه پیچم باز بشه.
ehsasepakemadari.blogfa.com
نجواهای من با نی نی نازم - روانشناسی جنین-زهره زاهدی
http://www.ehsasepakemadari.blogfa.com/post-9.aspx
نجواهای من با نی نی نازم. کل خیابون انقلاب رو دنبال کتاب روانشناسی جنین گشتم نبود که نبود. اگه کسی داره ودیگه لازمش نداره خریداریم. نوشته شده در سه شنبه ۱۳۸۶/۱۰/۰۴ساعت 14:52 توسط مریم گلی. سمیرا جون مامان آینده کفشدوزک. مامان نازی و نخود خوشتیپ و فندقش. دوست خوبی به نام؟ لیلا کسی شبیه به من.خاطرات لیلا. دوست خوبم.روزمرگیهای شیوا. هدیه جون مامان ایلیا نمکی. هستی جون.من و زندگی. تی تی خانومی و روزگار. ماری جون. زندگی در پاورقی. ایرناینجا ایران من زن. مامان ملودی.ملودی های شبانه. سالاد زندگی.مسافر کوچولو.
alisalehi.wordpress.com
هفت سال ديگر | DNA
https://alisalehi.wordpress.com/2007/12/21/هفت-سال-ديگر
هفت سال ديگر December 21, 2007. سوال استاد كلاس استراتژي اين بود. 8220;فكر مي كنيد تا هفت سال ديگر ، چه اتفاقاتي رخ خواهد داد؟ و پاسخها همه از جنس سياست و اقتصاد و انرژي و جنگ و صلح بود . و من فقط يك پاسخ ساده ي مبهم را درونم نجوا ميكردم و بر زبان نياوردم. كه به جنون متهم نشوم :. 8220;هفت سال ديگر ، هفت سال پيرتر … من ، چهل ساله خواهم بود … با تمام. كه گلويم را خراشيده اند و از سينه ام گذشته اند … “. Posted in Inner whispers. 6 Comments ». بهترين نظر براي نوشته قبلي. 8212; December 22, 2007 @ 12:06 am.
alisalehi.wordpress.com
کجایی ِ سرچشمه ی این تلخی ِ بی نهایت | DNA
https://alisalehi.wordpress.com/2008/02/02/کجایی-ِ-سرچشمه-ی-این-تلخی-ِ-بی-نهایت
کجایی سرچشمه ی این تلخی بی نهایت February 2, 2008. آستین پیراهن یا دستمال کاغذی، رد اشک ها را فقط پاک می کند. بند نمی آورد، بند نمی آورد، بند نمی آورد …. Posted in Inner whispers. 11 Comments ». Take time to cry…. It is the sign of a large heart. 8212; February 2, 2008 @ 10:23 am. خوبه که می شه با آستین یا دستمال کاغذی رد اشک ها رو پاک کرد ، اما رد بخیه ای که روی یه سینه ی خالی از قلب رو چطور می شه از بین برد؟ 8212; February 4, 2008 @ 11:15 pm. به دلایلی مجبور شدم تمام نوشته ها رو انتقال بدم به این آدرس:.
alisalehi.wordpress.com
وحشي، مثلِ رودخانه اي به سويِ آرامشِ دريا | DNA
https://alisalehi.wordpress.com/2007/12/14/وحشي،-مثلِ-رودخانه-اي-به-سويِ-آرامشِ-در
وحشي، مثل رودخانه اي به سوي آرامش دريا December 14, 2007. از خشونت سرانگشتان وحشي من، صيقل ميخورند و نرم ميشوند و اهلي. و من از هراس اينگونه تيز و ب رنده ديگر نداشتن شان،. در س فتنشان، ا مساك ميكنم …. از ا ستخوانهاي دوست داشتني اش حرف ميزنم …. Posted in Inner whispers. 10 Comments ». بهترين نظر براي نوشته قبلي. من نبودم کسی در خانه ات را کوبید. من نبودم کسی که به تو سلام داد. کسی که سالها عاشق تو بود. و هر کجا که می رفتی دنبالت می کرد. من همان بودم که تو هیچ وقت نخواستی ببینی. من بودم که عاشق تو بودم.