yek-nafar.blogfa.com
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جانخاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان - (دامت افاضاته)
http://yek-nafar.blogfa.com/
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان - (دامت افاضاته)
http://yek-nafar.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Sunday
LOAD TIME
0.7 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
3
SSL
EXTERNAL LINKS
73
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.703 sec
SCORE
6.2
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان | yek-nafar.blogfa.com Reviews
https://yek-nafar.blogfa.com
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان - (دامت افاضاته)
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان
http://www.yek-nafar.blogfa.com/9203.aspx
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان. نوشته شده در پنجشنبه 30 خرداد1392ساعت 1 قبل از ظهر توسط مش ممد. متولد یلدای 66 اهواز. اینجاشب شما به درون مهتاب می نگرید. روزهای از هم گسیختگی. اما او سبز بود و گرم که افتاد. دلم به تنگی کوچه های قدیمی است. بباید ستایش نمود عشق را. دل نوشته های یک نفر. کمی پیر تر از زمان. مردي از خويش برون آيد . سی و دو حرف کافی نیست . بچه های رشته حقوق دانشگاه آزاد لارستان. ساخت كد صوتی آنلاين. جدول لیگ برتر ایران.
BLOGFA
http://www.yek-nafar.blogfa.com/Profile
پروفایل مدیر این وبلاگ فعال نیست.
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان - وسلام..
http://www.yek-nafar.blogfa.com/post-33.aspx
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان. نوشته شده در پنجشنبه 30 خرداد1392ساعت 1 قبل از ظهر توسط مش ممد. متولد یلدای 66 اهواز. اینجاشب شما به درون مهتاب می نگرید. روزهای از هم گسیختگی. اما او سبز بود و گرم که افتاد. دلم به تنگی کوچه های قدیمی است. بباید ستایش نمود عشق را. دل نوشته های یک نفر. کمی پیر تر از زمان. مردي از خويش برون آيد . سی و دو حرف کافی نیست . بچه های رشته حقوق دانشگاه آزاد لارستان. ساخت كد صوتی آنلاين. جدول لیگ برتر ایران.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
3
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟
http://hajmesard.persianblog.ir/1389/3
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟ تنهایی.سکوت و دل نوشته هایم را در فضایی مجازی,با انسانهایی مجازی! به اشتراک خواهم گذاشت. نویسنده : مریم رودبارانی. ساعت ۸:٤٥ ب.ظ روز ۱۳۸٩/۳/۱۳. فاصله ای عجیب گرفتم با روزهایی که" آرامش"رکن مهم زندگیم بود. همیشه می گم :خدایا همین یه دفعه! و زندگیم پر شده از "همین یه دفعه ها"! آدمها موجودات عجیب غریبی هستن. مدام برای خودمون مشغله درست می کنیم و بعد دنبال حل این مسائلیم. خاطره حس عجیبیه اگه خاطره نبود چه می کردیم؟ وای کابوس شب امتحان. انگار گر...
دانشجوی حقوق جان - سلام + حذفیات مدنی 1
http://www.daneshjo-jan.blogfa.com/post-1.aspx
سلام حذفیات مدنی 1. منبع درس مدنی 1 استاد برقی:. کتاب حقوق مدنی اشخاص و محجورین-دکتر صفایی-دکتر قاسم زاده. قسمت های حذف شده از کتاب- ص 36 الی38 ص75 الی 79 ص85الی 86 ص104 الی 117 ص132 الی 159 ص 163الی 198 ص 213 الی 284 ص 293 الی 330 ص 335 الی 340. غیر از قسمت های مذکور تمامی مطالب باقیمانده کتاب منبع امتحان خواهد بود. نوشته شده در ۹۰/۰۲/۳۰ساعت ۱۵:۱۱ بعد از ظهر توسط محمد محجوبی (مش ممد). اندر حکایت حقوق،دانشگاه لارستان و دانشجویانش. خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان. بچه های رشته حقوق دانشگاه لارستان.
آه من بسیار خوشبختم...! - مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟
http://hajmesard.persianblog.ir/post/37
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟ تنهایی.سکوت و دل نوشته هایم را در فضایی مجازی,با انسانهایی مجازی! به اشتراک خواهم گذاشت. آه من بسیار خوشبختم! نویسنده : مریم رودبارانی. ساعت ۱:۳٩ ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٢/٢٥. یه سال دیگه گذشت، یک سال بزرگتر شدم. دلم می خواد داد بزنم"آه من بسیار خوشبختم"! آره وسط این همه هیاهو،وسط آدمهایی که داد می زنن،راه می رن،می خندن و گاهگاهی زیرآب دوستاشون ومی زنن! درباره : چرا توقف کنم؟ وقتی که سوسک حرف میزند,سوسک این موجود حقیر! پروفایل مدیر : مریم رودبارانی.
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟
http://hajmesard.persianblog.ir/1388/11
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟ تنهایی.سکوت و دل نوشته هایم را در فضایی مجازی,با انسانهایی مجازی! به اشتراک خواهم گذاشت. نویسنده : مریم رودبارانی. ساعت ۱٢:۱٠ ب.ظ روز ۱۳۸۸/۱۱/۱۸. امروز از خواب بیدار شدم.ساعت چند بار نواخت.ازپنجره بیرون و نگاه کردم برف اومده بود.دلم گرفت.آخه نمیتونستم عین روزهای قبل با خیال راحت راه برم و آهنگ گوش کنم و به تموم شاخه های درختها زل بزنم. دلم یه چایی داغ میخواد! ولی امروز خوشحالم.آرامش. نویسنده : مریم رودبارانی. یه پنجشنبه لعنتی دیگه. امروز پن...
دانشجوی حقوق جان - قانون رو من می نویسم اما برای شما....
http://www.daneshjo-jan.blogfa.com/post-5.aspx
قانون رو من می نویسم اما برای شما. بند 4-3 آیین نامه امتحانات اشعار داشته:. استاد موظف است حداکثر ظرف 7 روز از برگزاری امتحان درس مربوط. لیست نمرات را به همراه اوراق امتحانی تحویل اداره امتحانات نماید و رسید مربوطه را تحویل بگیرد. و در بند 17-3 درباره تخلف استاد از اعلام نمرات در مهلت مقرر. نوشته شده در ۹۰/۰۵/۰۳ساعت ۰:۳۲ قبل از ظهر توسط محمد محجوبی (مش ممد). اندر حکایت حقوق،دانشگاه لارستان و دانشجویانش. خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان. بچه های رشته حقوق دانشگاه لارستان. سایت دانشگاه آزاد لارستان.
hajmesard - مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟
http://hajmesard.persianblog.ir/pages/1
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟ تنهایی.سکوت و دل نوشته هایم را در فضایی مجازی,با انسانهایی مجازی! به اشتراک خواهم گذاشت. نویسنده : مریم رودبارانی. ساعت ۸:٤٥ ب.ظ روز ۱۳۸٩/۳/۱۳. فاصله ای عجیب گرفتم با روزهایی که" آرامش"رکن مهم زندگیم بود. همیشه می گم :خدایا همین یه دفعه! و زندگیم پر شده از "همین یه دفعه ها"! آدمها موجودات عجیب غریبی هستن. مدام برای خودمون مشغله درست می کنیم و بعد دنبال حل این مسائلیم. خاطره حس عجیبیه اگه خاطره نبود چه می کردیم؟ وای کابوس شب امتحان. انگار گر...
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟
http://hajmesard.persianblog.ir/1389/10
مرا تبار خونی گلها به زیستن متعهد کرده,تبار خونی گلها می دانید؟ تنهایی.سکوت و دل نوشته هایم را در فضایی مجازی,با انسانهایی مجازی! به اشتراک خواهم گذاشت. نویسنده : مریم رودبارانی. ساعت ۱:۱٢ ب.ظ روز ۱۳۸٩/۱٠/٢٧. امروز از خواب بیدار شدم.ساعت چند بار نواخت.ازپنجره بیرون و نگاه کردم برف اومده بود.دلم گرفت.آخه نمیتونستم عین روزهای قبل با خیال راحت راه برم و آهنگ گوش کنم و به تموم شاخه های درختها زل بزنم. دلم یه چایی داغ میخواد! این روزها همه جا سفیده،مثل آدمهای خوبی که هنوز وجود دارن. نویسنده : مریم رودبارانی.
درد جاودانگی
http://www.mohsenmirzaee66.blogfa.com/90021.aspx
می بینم که سرنوشت آزمون های سختی برای من در نظر گرفته است . اما باید شجاع بود . خیال آسوده همه چیز را تحمل پذیر کند . خیال آسوده؟ خنده ام می گیرد چه طور این کلمه از قلم من تراویده است! به راستی کمی خونسردی ، در آن صورت من خوشبخت ترین آدم زیر آفتاب بودم . جه جایی که دیگران به آن استعدادهای ناچیزشان می نازند و با ظرفیت های ولو حقیرشان خودپسندانه جلوه می فروشند ، من از توانایی و کاردانی خودم ناراضی ام؟ باید صبر پیشه کرد ، صبر! اوضاع بهتر خواهد شد . نوشته شده در ۹۰/۰۲/۰۴ساعت 0:58 توسط محسن محمد میرزایی.
درد جاودانگی -
http://www.mohsenmirzaee66.blogfa.com/post-16.aspx
خانم صالحی لطفا پیغامتون رو دوباره ایمیل کنید. نوشته شده در ۱۳۸۹/۱۱/۲۴ساعت 1:15 توسط محسن محمد میرزایی. هفته او ل اردیبهشت ۱۳۹۰. هفته چهارم اسفند ۱۳۸۹. هفته سوم اسفند ۱۳۸۹. هفته دوم اسفند ۱۳۸۹. هفته چهارم بهمن ۱۳۸۹. هفته دوم بهمن ۱۳۸۹. هفته او ل بهمن ۱۳۸۹. هفته چهارم آذر ۱۳۸۹. هفته سوم آذر ۱۳۸۹. میثم نبی .ادبیات. محمد محجوبی . طنز. مهدی رجبی . ادبیات. رویاهای رنگی .تصویرسازی. متین اسماعیلی . هنر. امین عسگری فر .هنر. عطر ریخته . ادبیات. استاد نورالدین زرین کلک. علی میرحسینی . گرافیک.
درد جاودانگی
http://www.mohsenmirzaee66.blogfa.com/89114.aspx
مرا رها نکن . دستهای تو را حس می کنم که مرا در بر گرفته است. می بینم که قدم هایم را می شمارد و گوشهایت که نجوا های مرا می شنود. تو همیشه با من هستی . و من آنچنان تشنه ام که سر در مرداب شور کرده ام . نوشته شده در ۸۹/۱۱/۲۸ساعت 23:58 توسط محسن محمد میرزایی. شادی همسایه من بود ، هروقت شادی به میهمانی من می آمد صدای خوشی ما به ستاره ها می رسید و گوش عالمیان پرمیشد از ترانه خوشبختی . وقتی او می رفت ، غم که همسایه دیگر من بود میهمان من میشد تا من جای خالی او را احساس نکنم . زمان گذشت و شادی باز نیامد .
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
73
مرگ انسانیت
31 مرداد روز همبستگي و كمك به. مردم مسلمان و قحطي زده سومالي اعلام شد. جمعيت هلال احمر در اطلاعيه اي. روز دوشنبه 31 مرداد ماه جاري. همزمان با سالروز شهادت امير مومنان حضرت علي (ع). روز همبستگي و كمك به مردم مسلمان و قحطي زده سومالي. نوشته شده در 90/05/27. ساعت 23:39 توسط سایه ی هیچ. یه گوشه از این دنیا،. یه عده بخاطر گرسنگی دارن میمیرن! به راحتی خوردن یه ساندویچ خاویار! به سادگی خوردن یه بستنی. نوشته شده در 90/05/27. ساعت 23:7 توسط سایه ی هیچ. اين وبلاگ تقديم به آخرين ناجي. من آن درویش شب گردم. هفته سوم ...
خاطرات ما تا امروز
خاطرات ما تا امروز. سانی تنبل و کمرنگ برگشت. سلام به همه دوستان. امروز به اخرین پست نگاه کردم و دیدم نوشتم خدا کنه با رفتن پاییز تنبلی منم بره اما زمستون و 40روز هم از سال 94 گذشت و من برنگشتم. روزهای خوبی رو در کنارهمسرم و اقا پسرم که برای خودش شیطونی شده میگذرونم ولی به دلیل ترافیک کاری و خونه داری و بچه داری باعث شد خیلی کم به وبلاگم سر بزنم.البته به وبلاگ شماها سر میزنم چون تایمی که فرنام خوابه با گوشی پستها رو میخونم ولی خوب نمیشه براتون پیام بزارم. سال 94 رو با کلی تاخیر بهتون تبریک میگم. الهام جون...
از خدا میخوام
"فرشته ی من "ام اس
فرشته ی من ام اس. بعد از مدت ها مدیریت وبلاگ رو باز کردم و واقعا شگفت زده شدم که حتی تو همین دی ماه هم بعضی از دوستان بهم سر زدن و حالمو پرسیدن. قصد ندارم اینجا بنویسم چون ترجیح می دم ام اس رو از خاطرم حذف کنم! ولی خب اومدم خبرهای جدیدی رو بهتون بدم و خداحافظی کنم. و اما من پارسال ازدواج کردم و الان با همسرم زندگی می کنم :). برا همتون آرزوی سلامتی و شادی دارم. نوشته شده در سه شنبه بیست و چهارم دی 1392ساعت 11:36 توسط فاطیما. شوك روحي بزرگي بهم وارد شده. حالم داره بد مي شه. دست راستم و پاهام مدام خواب مي ره.
یک نفر هست
به نام او که سر به سجده اش حالی دگر دارد. دو اصل در زندگی. ۱-در زندگی برای چیز های بی اهمیت غصه. ۲-در زندگی هیچ چیز. نوشته شده در ساعت 11:11 AM. این روزا خیلی دلم می خواد بیام نت ولی حیف خیلی درس دارم.آخرین بار یه ماه پیش اومدم.خدا می دونه دوباره کی بیام. نوشته شده در ساعت 18:23 PM. نوشته شده در ساعت 9:46 AM. با امیدی گرم و شادی بخش با نگاهی مست و رویایی. دخترک افسانه می خواند نیمه شب در کنج تنهایی. بی گمان روزی ز راهی دور می رسد شهزاده ای مغرور. می خورد بر سنگ فرش کوچه های شهر. ضربه ی سم ستور باد پیمایش.
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان
خاطرات جناب مستدام آقا مش ممد خان جان. نوشته شده در پنجشنبه 30 خرداد1392ساعت 1 قبل از ظهر توسط مش ممد. متولد یلدای 66 اهواز. اینجاشب شما به درون مهتاب می نگرید. روزهای از هم گسیختگی. اما او سبز بود و گرم که افتاد. دلم به تنگی کوچه های قدیمی است. بباید ستایش نمود عشق را. دل نوشته های یک نفر. کمی پیر تر از زمان. مردي از خويش برون آيد . سی و دو حرف کافی نیست . بچه های رشته حقوق دانشگاه آزاد لارستان. ساخت كد صوتی آنلاين. جدول لیگ برتر ایران.
یک نفر
دربارهء من: یک ادم مثله همه. آشنایی با انجمن امداد به بیماران سرطانی. اهداف موسسه دست های مهربان. آشنایی با دو موسسه کمک به کودکان سرطانی. باشگاه مدیران و متخصصان. لیست وبلاگ های تخصصی. این روزا همه شاعر شدیم و نویسنده خیلی از ما ادمهای تنها. سعی میکنیم خوب حرف بزنیم و قشنگ بنویسیم تا شاید حواسمون پرت شه از اینکه. جز ادمهایی هستیم که اکثرا خوب عمل نمیکنیم. و این خوب عمل نکردن اینقد برامون عادی شده که نمیفهمیم. نویسنده : مژده.م. آشنایی با انجمن امداد به بیماران سرطانی. الف : برنامه آموزشی. تاکنون بیش از60...
tak nafas
دختری از پسری پرسيد: آيا من نيز چون ماه زيبايم؟ دختربا نگاهی مضطرب پرسيد: آيا حاضری تکه ای از قلبت را تا ابد به من بدهی؟ پسرخنديد و گفت: نه، نميدهم. دختربا گريه پرسيد: آيا در هنگام جدايی گريه خواهی کرد؟ پسردوباره گفت: نه، نميکنم. دختربا دلی شکسته از جا بلند شد درحالی که قطره های الماس اشک چشمانش را نوازش ميکرد. پسردست دختر را گرفت، در چشمانش خيره شد و گفت:. توبه انداره ی ماه زيبا نيستی بلکه بسيار زيباتر از آن هستی. من تمام قلبم را تا ابد به تو خواهم داد نه تکه ای کوچک از آن را. پس به خاطره چی زنده هستی؟
جایی برای من!
هیچ وقت فیلد کاریتونو بعد از شش - هفت سال عوض نکنین ، مگر این که از اعماق ته دلتون تغییرات یهویی تو زندگیتونو دوست داشته باشین . واسه من که زیاد جالب نبود ، یعنی داغووووونما! تا حالا در یک مدت کوتاه این قدر سعی نکرده بودم که چیزهای متفاوت و یاد بگیرم . یه قسمتی از شخصیتم خواسته یا ناخواسته همراه با کارم عوض شده . رفتارام یه وقتایی هم حتی طرز لباس پوشیدنم! کل مانیتورم پره از لیبل های یادآوری که هیچ کمکی هم نمی کنن . صبر می کنم تا به قول بچه ها این مدت بگذره و عادت کنم . البته اگه آلزایمر زودتر نیاد. وقتی ...
::: A Simple Look - یک نگاه ساده :::
It gets run over by a van. You find it at the side of the road. You feel bad about it. You feel bad personally,. But you feel bad for your daughter. Because it was her pet,. And she loved it so. She used to croon to it. And let it sleep in her bed. You write a poem about it. You call it a poem for your daughter,. About the dog getting run over by a van. And how you looked after it,. Took it out into the woods. And buried it deep, deep,. And that poem turns out so good. You're almost glad the little dog.
Hubeat | Online Order | Takeaways