zaghche.mihanblog.com
زاغچه - ما آزمودیم در این شهر بخت خویش
http://zaghche.mihanblog.com/post/64
گروهی از زیست شناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که زاغچه از نظر سیستم بینایی و ساختار چشم مشابه انسان است. ما آزمودیم در این شهر بخت خویش. شنبه 3 اردیبهشت 1390 07:59 ب.ظ. جام جم داشت تصاویری از خیابان ولی عصر برای ایرانیان خارج از کشور پخش می کرد. زیرنویس کرده بود: هدیه برنامه آفتاب مهربانی. فیلمبرداری از داخل یک ماشین در حال حرکت انجام می شد. بیشتر، تصاویر ترافیک و ماشین های جلویی پخش می شد تا فضاهای شهری خود خیابان. نه به خاطر اینکه طولانی ترین خیابان تهران و خاور میانه ست. نع. آنجا امامزاده ...
1varaghkaghaz.blogspot.com
یک ورق کاغذ: October 2011
http://1varaghkaghaz.blogspot.com/2011_10_01_archive.html
به تماشا سوگند، و به آغاز کلام و به پرواز کبوتر از ذهن واژه ای در قفس است . . . هی مترسک کلاه را بردار. قطره قطره اگر چه آب شدیم. ابر بودیم و آفتاب شدیم. ساخت ما را همو که می پنداشت. به یکی جرعه اش خراب شدیم. هی مترسک کلاه را بردار. ما کلاغان دگر عقاب شدیم. ما از آن سودن و نیاسودن. سنگ زیرین آسیاب شدیم. گوش کن ما خروش و خشم تو را. همچنان کوه بازتاب شدیم. اینک این تو که چهره می پوشی. اینک این ما که بی نقاب شدیم. ما که ای زندگی به خاموشی. هر سوال تو را جواب شدیم. دیگر از جان ما چه می خواهی ؟ و يک اي کاش.
zaghche.mihanblog.com
زاغچه - مرد ستیزی و فمینیست بازی و از این حرفها
http://zaghche.mihanblog.com/post/63
گروهی از زیست شناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که زاغچه از نظر سیستم بینایی و ساختار چشم مشابه انسان است. مرد ستیزی و فمینیست بازی و از این حرفها. جمعه 2 اردیبهشت 1390 02:35 ب.ظ. آقا جان این وبلاگ نویسی بعضی وقتا از نون شب هم برا ما واجب تر می شه. ممکنه یه شب سر بی شام زمین بگذاریم اما بیایم اینجا یه پست هوا کنیم. همین که میایم اینجا دو تا کلوم می نویسیم احساس می کنیم این مغزمون هنوز از کار نیفتاده. چرخ دنده هاش هنوزم خوب کار می کنه. هنوز می تونه تراوشات داشته باشه. خب به من چه؟ ببخشید عزیزم ا...
zaghche.mihanblog.com
زاغچه - درخت ها به من آموختند
http://zaghche.mihanblog.com/post/70
گروهی از زیست شناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که زاغچه از نظر سیستم بینایی و ساختار چشم مشابه انسان است. درخت ها به من آموختند. جمعه 23 اردیبهشت 1390 04:41 ب.ظ. درخت ها به من آموختند: فاصله ای میان عشق زمینی و آسمانی نیست. این روزها شعرهای فاضل نظری را زیاد زمزمه می کنم. اس ام اسم می کنم برای دوستانم. برنامه مشاعره شبکه آموزش را شاید دیده باشید. یکی از برنامه ها را با موبایلم ضبط کردم. بارها گوش کردم آنچه را ضبط کرده بودم. چند بیت توجهم را جلب کرد. روی کاغذ آوردمشان:. نه از آیینه نه حتی از ماه.
zaghche.mihanblog.com
زاغچه - ای کاش مورچه ها هم چشم داشتند
http://zaghche.mihanblog.com/post/57
گروهی از زیست شناسان در تحقیقات خود به این نتیجه رسیدهاند که زاغچه از نظر سیستم بینایی و ساختار چشم مشابه انسان است. ای کاش مورچه ها هم چشم داشتند. شنبه 20 فروردین 1390 09:07 ب.ظ. بسم الله الرحمن الرحیم. مثل اینکه خوردند به هم. شاخک هایشان به هم گیر کرده. با شاخکهایشان با ایما و اشاره با هم حرف می زنند. بعد یکی راهش را کج می کند و می رود و پشت سرش را هم نگاه نمی کند. آن یکی مثل آدم های کور مات و مبهوت ایستاده و هی شاخک هایش را به جستجوی دیگری تکان می دهد. نوشته شده توسط: jack daw. پاسخ jack daw :. حالا ع...
elhamnevesht.blogfa.com
چرک نویسی در زمهریر
http://www.elhamnevesht.blogfa.com/9101.aspx
چرک نویسی در زمهریر. سرزمین دور قصهها چه نزدیک است. هر روز که بیدار می شوم به چشمان تو نگاه می کنم که با مهربانی به من چشم دوختهای! لطف بزرگیست میدانم در این روزها که دارم از خواب زمستانی بیدار میشوم و خودم را برای بهاری آماده میکنم این چشمهای مهربان، دستهای گرم و دل بزرگت پشتوانه من خواهد بود! تابستان در راه است این را حس میکنی، درختان باغ تو هم میوه میدهد و من به میهمانی باغت میایم و از درختان زردآلو و گیلاس و هلو بار میچینیم. سرزمین دور قصهها چه نزدیک است. دکتر ح.ا.تنهایی. اتاقی از آن خود.
jim-anvar.persianblog.ir
آسمان روز - گاه نوشت های یک موجود دوپا
http://jim-anvar.persianblog.ir/post/20
گاه نوشت های یک موجود دوپا. بازگشت به میز غذا. می شود، می توانیم. 481 مین نفر کنکور. روزها میان و میرن. اگه روزهای خاص نباشن، اگه مناسبت های تقویمی نباشن، یا تغییر فصل ها اونوقت شاید حتی گذر عمر رو هم احساس نکنیم. اما این گذرگاه ها هستند. وجود دارند تا به ما یادآوری کنند یه برهه زمانی دیگه رو گذروندیم و قسمتی از عمرمون رو به خوبی یا بدی سپری کردیم. مناسبت ها و گذرگاه های تاریخی کمک میکنن که به یاد بیاریم و سرخوش بشیم یا اینکه آه حسرت بکشیم. امروز برای من یکی از همون گذرگاه ها. گاهی مسیرمون رو عوض می کنیم.
jim-anvar.persianblog.ir
آتش باطل - گاه نوشت های یک موجود دوپا
http://jim-anvar.persianblog.ir/post/23
گاه نوشت های یک موجود دوپا. بازگشت به میز غذا. می شود، می توانیم. 481 مین نفر کنکور. یادش بخیر. آن زمان جاهلی مان که هنوز درس می خواندیم و سر کلاس درس می نشستیم و فکر می کردیم اندوخته ای عایدمان خواهد شد. استادی بود به غایت عزیز. سر کلاس جزوه نمی گفت، حرف می زد. صحبت هایش زندگی بود. آیت الله زاده بود. اما نسبش در هیچ کجای رفتارش توی ذوق نمی زد. دینش. شخصی بود مگر اینکه وادارش می کردیم به دفاع از اعتقاداتش که انصافا به وقت دفاع هیچ وقت نه صدا بلند کرد و نه از کوره در رفت. گفت نمی شود. اما اگر شد لابد .
jim-anvar.persianblog.ir
ماهی که می گذرد - گاه نوشت های یک موجود دوپا
http://jim-anvar.persianblog.ir/post/5
گاه نوشت های یک موجود دوپا. بازگشت به میز غذا. می شود، می توانیم. 481 مین نفر کنکور. ماهی که می گذرد. دست خودم نیست. یک چیزی در درونم هست که می خواهد هر رخدادی را تعبیر به رای کند و ربطش بدهد به آنچه که می خواهد. دست خودم نیست هنوز هم چیزی در درونم هست که به بعضی مسائل واکنش نشان می دهد. وقتی می گویی فردا اول رجب است و از ته دلت التماس دعا می کنی دلم می لرزد. هر چه قدر هم انکار کنم و خودم را بی تفاوت نشان بدهم فایده ندارد. لبخندی می نشیند گوشه لبم که یعنی : ا ا؟ فردا اول رجب است و باران هم باران رحمت.
jim-anvar.persianblog.ir
خلوت - گاه نوشت های یک موجود دوپا
http://jim-anvar.persianblog.ir/post/11
گاه نوشت های یک موجود دوپا. بازگشت به میز غذا. می شود، می توانیم. 481 مین نفر کنکور. در کلان شهرها می شود از هر جای دیگری تنهاتر بود اما هیچ وقت نمی شود احساس خلوت کرد. برای مردم شهر اغلب عجیب است که یک نفر، تک و تنها، برای چنین مدت طولانی و ملال آوری میان کوه ها و بین روستایی ها به سر برد اما اسم این تنهایی نیست خلوت است. مارتین هایدگر همشهری داستان تیر91. راستی تنهایی هولناک تره یا خلوت؟ شاید از همه بدتر خلوتی باشه که منجر به فکر کردن درباره تنهایی بشه. 1777;۳٩۱/٤/٢٥...طراحی : ایران اسکین.