zemzemeyepanjereha.blogfa.com
شعر و کمی پنجرهشعر و کمی پنجره -
http://zemzemeyepanjereha.blogfa.com/
شعر و کمی پنجره -
http://zemzemeyepanjereha.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.1 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
4
SSL
EXTERNAL LINKS
1
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.129 sec
SCORE
6.2
شعر و کمی پنجره | zemzemeyepanjereha.blogfa.com Reviews
https://zemzemeyepanjereha.blogfa.com
شعر و کمی پنجره -
شعر و کمی پنجره
http://www.zemzemeyepanjereha.blogfa.com/posts
شعر و کمی پنجره. طبع دنيا هميشه -از آغاز- نقشه ها را برآب ميخواهد. بى جهت بر سر دوراهى ها، از شما انتخاب ميخواهد. دوستانت غريبه اند همه، سرنوشتت رفيق تنهاييست. خنده در قصه هاست، با اين وضع، روى خندان نقاب ميخواهد. حال ما مثل عاشقان خوش نيست، ساقيا! شور عشق سيرى چند؟ عاشقان را به مى نيازى نيست، درد پوچى شراب ميخواهد! توى سلول زندگى اما، مرگ تنها طريق آزادى ست. آدم اينجا براى آزادى، دو سه مترى طناب ميخواهد. زندگى غير زجر و تشويشش، چيز ديگر به ما نخواهد داد. غصه خوردن بس است، های ای مرگ! این وبلاگ اشعار منه!
شعر و کمی پنجره
http://www.zemzemeyepanjereha.blogfa.com/archive
شعر و کمی پنجره. این وبلاگ اشعار منه! محمدحسین نمازی هستم. متولد هفتاد و سه.
شعر و کمی پنجره
http://www.zemzemeyepanjereha.blogfa.com/1393/09
شعر و کمی پنجره. طبع دنيا هميشه -از آغاز- نقشه ها را برآب ميخواهد. بى جهت بر سر دوراهى ها، از شما انتخاب ميخواهد. دوستانت غريبه اند همه، سرنوشتت رفيق تنهاييست. خنده در قصه هاست، با اين وضع، روى خندان نقاب ميخواهد. حال ما مثل عاشقان خوش نيست، ساقيا! شور عشق سيرى چند؟ عاشقان را به مى نيازى نيست، درد پوچى شراب ميخواهد! توى سلول زندگى اما، مرگ تنها طريق آزادى ست. آدم اينجا براى آزادى، دو سه مترى طناب ميخواهد. زندگى غير زجر و تشويشش، چيز ديگر به ما نخواهد داد. غصه خوردن بس است، های ای مرگ! این وبلاگ اشعار منه!
شعر و کمی پنجره - سرنوشتت رفیق، تنهاییست...
http://www.zemzemeyepanjereha.blogfa.com/post/1
شعر و کمی پنجره. طبع دنيا هميشه -از آغاز- نقشه ها را برآب ميخواهد. بى جهت بر سر دوراهى ها، از شما انتخاب ميخواهد. دوستانت غريبه اند همه، سرنوشتت رفيق تنهاييست. خنده در قصه هاست، با اين وضع، روى خندان نقاب ميخواهد. حال ما مثل عاشقان خوش نيست، ساقيا! شور عشق سيرى چند؟ عاشقان را به مى نيازى نيست، درد پوچى شراب ميخواهد! توى سلول زندگى اما، مرگ تنها طريق آزادى ست. آدم اينجا براى آزادى، دو سه مترى طناب ميخواهد. زندگى غير زجر و تشويشش، چيز ديگر به ما نخواهد داد. غصه خوردن بس است، های ای مرگ! این وبلاگ اشعار منه!
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
4
دریچه ای به هوای تو
دریچه ای به هوای تو. شعری به نام تو. هنوز هم گریه می کنی؟ وقتی که اشک ، از چشم تو افتاد. اینگونه بود که سنگ ها شاعر شدند . نوشته شده در جمعه شانزدهم آبان 1393ساعت 21:52 توسط سحر. من به جمعه هایی که. بی تو گذشت فکر می کنم. و تو به جمعه هایی که. هنوز نیامده ای . نوشته شده در جمعه شانزدهم آبان 1393ساعت 21:47 توسط سحر. زخمی است ، حنجره این شعر ها. و قلم تشنه ماند و. واژه ها خونین ". و دست قافیه ها را بریدند. وقتی ماه به زمین افتاد. دیگر هیچ قافیه ای. تا قیامت با شعر جور نشد .
دلنوشته های حجت محمودیان
دلنوشته های حجت محمودیان. امشب بیا کنار من و یک نظر برقص. دور از تمام شهر و بی دردسر برقص. من دوره گرد کوچه ی دردم بدون تو. امشب بیا برای من در به در برقص. شادی چقدر زود از احوال ما گذشت. با خون دل برقص، به سوز جگر برقص! آواز شاخه های من امشب قشنگ نیست. با زخمه های مرگ و صدای تبر برقص. حالا تو هستی و من و یک عمر خاطره. با من میان خاطره ها تا سحر برقص. حس می کنم که رقص تو جانی دوباره است. نزدیک این جنازه کمی بیشتر برقص. نوشته شده در پنجشنبه پنجم دی ۱۳۹۲ساعت 21:15 توسط حجت محمودیان. هی ذره ذره اسم تو زیر ز...
√زمــ ــزِمــ ــہ ےِ✘مـــرگــــــ♀
زم ز م ہ ے مرگ. مט بﮧ تنگ آمد ﮧام از همﮧ چیز.بگذاری د هوارے بزنم. ا سر نميزنم اوض. نوشته شده در ۹۱/۰۳/۰۱ساعت 12:7 توسط یاسے . ساعت بﮧ وقت انسانیت خ واب است و عجب موجود سخت جانیست دل. واسﮧ نوشتن این مطالب. که میگین نوشته ها. کام نت ف ق ط. نوشته شده در ۹۱/۰۱/۱۳ساعت 17:53 توسط یاسے . این کلم ه را. مے کنے یا ن ه؟ وقتے مے گویم درد. فکر نکن ک ه. انسان ممکن است از یک. نوشته شده در ۹۱/۰۱/۱۳ساعت 17:50 توسط یاسے . ک ه در زندگی میخوریم. شده ایم ، نیست. بلکه از این است ک ه. را برای کسی ک ه. وقتی وآژ ه ها. از زنی ک ه.
زِمــ ْــزِمــ ِــہ ےِ مــَـرْگـــْـــ
بہ م ט عشق تعارف نکنید قبلاصرف شده،بہ دستانم فندکے،کبریتے برسانیدتآ برآے هضم عشقم سیگارے آتش بزنم. ا وל یڪے و ب م. مآیل بودیל س ر ب ز نیל. ڪآف ﮧ ف آح ش ﮧ. نوشته شده در شنبه 21 مرداد1391ساعت 16:27 توسط م ہشیב . م نو בوستآم 8 . اين روزه ا . بخواهے تكيﮧ كنے . بايد جسمت را بﮧ او هديﮧ. طعمش را كﮧ چشي د. تف مے كند كف زمين . باز مے چسبے تﮧ كفش عابرے عاشق پيشﮧ. از دلت كﮧ خبر ندارند . نوشته شده در شنبه 21 مرداد1391ساعت 2:36 توسط م ہشیב . م نو בوستآم 7 . ڪ ﮧ و قتے ن بوבم ب ه م س ر ز בیט . جآتوט פ آلے، פ یلے פ وش.
نجوای دل
الا بذکرالله تطمئن القلوب. میگویند سلام آغاز هر دیدار است.امادرنماز سلام پایان است.شاید بدین معنی است که پایان نماز آغاز دیدار است. . نوشته شده در ساعت توسط eli. شیطان ها از نماز می ترسند. از مسجد می ترسند. . نوشته شده در ساعت توسط eli. نماز,جهاد, شهادت. بعضی برای اقامه ی نمازکتک ها خوردند, مثل انقلابیون در زندان شاه واسرا. بعضی تیرخوردند;مثل زهیرکه روزعاشورا جلوی امام حسین(ع)ایستاد تاامام نمازش را بخواند. بعضی در راه نماز شهید شدند مثل شهدای محراب:. وبعضی در حال نماز شهید شدندمثل "علی بن ابی طالب".
شعر و کمی پنجره
شعر و کمی پنجره. طبع دنيا هميشه -از آغاز- نقشه ها را برآب ميخواهد. بى جهت بر سر دوراهى ها، از شما انتخاب ميخواهد. دوستانت غريبه اند همه، سرنوشتت رفيق تنهاييست. خنده در قصه هاست، با اين وضع، روى خندان نقاب ميخواهد. حال ما مثل عاشقان خوش نيست، ساقيا! شور عشق سيرى چند؟ عاشقان را به مى نيازى نيست، درد پوچى شراب ميخواهد! توى سلول زندگى اما، مرگ تنها طريق آزادى ست. آدم اينجا براى آزادى، دو سه مترى طناب ميخواهد. زندگى غير زجر و تشويشش، چيز ديگر به ما نخواهد داد. غصه خوردن بس است، های ای مرگ! این وبلاگ اشعار منه!
پرونده 68
خسته م از اين سكوت بالاجبار و خنده پر انكار . محكومم به اين تنهايي. غوغا می کرد دونه های برف. لابه لای لحظه های سیاه وسفید. من بودم و خودم و کوچه. دلم چشم های تو را می خواست. شعله های اشک بود. نگاه یخ زده ام را. آب می شد و جاری می شد. تاريخ 8 Jan 2015. تو مرا آزردی که خودم کوچ کنم از شهرت تو خیالت راحت میروم از قلبت میشوم دورترین خاطره در شبهایت تو به من میخندی و به خود میگویی : باز می آید و میسوزد از این عشق ولی بر نمی گردم. نه! میروم آنجا که دلی بهر دلی تب دارد! تاريخ 29 Sep 2014. چه زیبا اجر ا میكنی.
زندگی به سبک سما...
زندگی به سبک سما. خوش اومدید دوستای گلم. نوشته شده در شنبه بیست و پنجم شهریور ۱۳۹۱ساعت 10:32 توسط سما. البته دوس جونیام خعععلی کمن. من الان ی سما هستم که تنها نیستم ولی واقعا نمیدونم چجور عاشقی کنم چشمم به شدت ترسیده به شدت. بچه ها که قبل ازدواجتون دوست بودید به راهنماییتون نیاز دارم یکی به دادم برسه. من تو مسائل مربوط به خودم متاسفانه خیلی تو دارم انگار میخام همیشه تمام مشکلاتو خودم حل کنم دوست صمیمی که خیلی راحت باهاش دردو دل کنم و مشورت بگیرم خیلیییییییی کم دارم. سلام به همه دوستای گلم. نوشته شده در ش...
یک فنجان لبخند
شما تنها زمانی می تونید از خوردن یه غذای خوشمزه لذت ببرید. که به اندازه ای که دلتون می خواد از اون غذا نخورید! یک عدد جمله ی فیلسوفانه از یک عدد فیلسوف کوچک! نوشته شده در سه شنبه یازدهم خرداد ۱۳۸۹ساعت 16:7 توسط دختر کویر. با شوق و ذوق قلم رو بر می دارم دفتر رو باز می کنم. چند بار با دستم از بالا تا پایین صفحه می رم و میام تا باز. و بالاخره خودم رو میرسونم به خط اول. هیچ کلمه ای پیشقدم نمیشه! معطل میکنم فکر میکنم. قلم رو میذارم لای دفتر آهی میکشم و دفتر رو می بندم. دقیقا مثل همون ۹۹۹بار قبلی!
‿︵❤‿︵❤☆ஐزمزمـﮧے تـــ לּ ـﮧـــاܨஐ☆❤‿︵❤‿︵
فرق منو با بقیه فقط کسی می فهمه, که واسم با بقیه فرق میکنه ﺍﻭﻧﻰ ﻛﻪ ﺍﺯ ﻣﻦ ﮔﺬﺷﺖ، ﻭﺍﺳﻪ ﻣﻦ ﺩﺭﮔﺬﺷﺖ، ﺭﻭﺣﺶ ﺷﺎﺩ ﻭ ﻳﺎﺩﺵ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ، همین. ஐزمزمﮧے ت ל ﮧاܨஐ. امدنم با من نبود.(پست ثابت). ی که بارانش بند نمی امد. زیستنم اغاز شد بی انکه خواستنی در میان باشد. و حال پس از عبور سالها در این میلاد های تهی از حس ماندن. اری این منم دخترکی. که پشت پرچین دردهایش امیید بخششی دیگر دارد. بخشیدی به من چشمهای شرقی افسونگری. و به دخترک معصومی ببخش که چشمانی میخواهد برای یکبار دیدن عزیزانش. چقدر صورت مهربان مادر. دیگر کافیست دیدن غم او.
zemzemeyetanhaei.mihanblog.com
زمزمه ای در تنهایی
زمزمه ای در تنهایی. ما خانه بدوشان غم سیلاب نداریم. خداحافظ زمینیان این سرزمین. ا ز این منزل رفتم. این وبلاگ دیگر رشد نمیکند. ولی ای کاش بتواند عامل رشدی برای مراجعینش باشد. در منزل جدیدم فقط صالحین را میپذیرم و بقیه را هم. نوشته شده در یکشنبه 22 آبان 1390 ساعت 05:11 بعد از ظهر توسط زمزمه تنهایی. ای که از کوچه تنهایی ما میگذری. با خبر باش که این یکه سوار. رخت خود بسته و در کنج قفس. روی یک تک ه شعر. از برای تو عزیز. غزلی ناب تر از شبنم صبح. وقف تنهایی دریا کرده. چه لطیف است حس آغازی دوباره،. شعله به دامان...