zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: August 2011
http://zdelneveshte.blogspot.com/2011_08_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۰ مرداد ۲۳, یکشنبه. نفس های بی اراده. اگر من قدرت انتخاب و تغییر چیزی رو داشتم حتما قانون ممنوعیت خوردن و آشامیدن در ماه رمضان را لغو می کردم. اصلا نمی دانم آیا واقعا یک همچین قانونی وجود دارد یا اینکه آن هم مثل قانون ممنوعیت آب بازی. 1548; آن قدر واضح. بوده که قانون گذار زحمت مکتوب کردنش را به خود نداده باشد. اتفاقا فکر می کنم چون در یک جامعه اسلامی! اگر قرار باشد جامعه یک ماه برود در قرنطینه و آب و غذا قرار باشد در طول روز پنهان شود از برابر دیدگان مومنین! کاش خدا فقط یک روز - ...
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: July 2011
http://zdelneveshte.blogspot.com/2011_07_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۰ تیر ۳۰, پنجشنبه. امروز، دقیقا امروز تصمیم گرفته بودم قالب وبلاگ را عوض کنم. همین جوری محض تنوع و استفاده از فرصت های پیش رو. اما خودتان را بگذارید جای من. اگر در ساعات پایانی شب پنجره را باز کنید و مست از بوی باران و خیس از شدت طوفان آخر تیرماه بشوید باز هم دلتان می آید چیدمان خانه تان را عوض کنید؟ تا باران می آید زمزمه می کنم :. باز باران، باران؛. این بار اما دوست دارم بخوانم :. باران که می آید تو می آیی؛. باران گل، باران نیلوفر. خدایا مرسی برای نزول برکاتت. دیشب این موقع ...
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: November 2011
http://zdelneveshte.blogspot.com/2011_11_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۰ آبان ۲۷, جمعه. معانی خاصی دارند. احساس خاصی را هم ایجاد می کنند، لااقل برای من یکنفر که این طور بوده. همیشه هم همین طور بوده و قبلا. هم همین رو گفتم.اما آنچه رو که نمی دونستم این بود که این حس متفاوت را نمی شود از قبل حدس زد یا درباره اش فکر کرد.باید بذاری خودش پیش بیاد. و این طوری بود که عدد 25 هم برای من واجد ارزش شد. وقتی بهش فکر میکنم ناخودآگاه یاد 100 می افتم و این که لابد من الان ربع قرن زندگی کرده ام! به همون 50 هم برسی باید خدا رو شکر کنی! با رایانامه ارسال کنید. شروع م...
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: September 2011
http://zdelneveshte.blogspot.com/2011_09_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۰ مهر ۱, جمعه. و آن انسانیت فراموش شده. بعضی روزها، کسالت بارند. انگار آمده اند تا دردشان را بر سرم آوار کنند.بعضی روزها عمق فاجعه آن قدر بزرگ می شود که تا ساعت ها باید فقط مبهوت بمانم و دیگر هیچ. بعضی روزها حتی ، انگیزه ای برای اعتراض کردن را هم از دست می دهم. انگار حتی نمی دانم باید به چه کسی اعتراض کرد. 1548; حاضر بودند شاهد مرگ یک جوان باشند؟ غصه ام شده که این 15 هزار نفر ، فقط تماشاچی نیستند این ها یعنی 15 هزار مشتاق خشنونت، یعنی 15 هزار باتوم به دست، یعنی . به عقیده شان توه...
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: December 2012
http://zdelneveshte.blogspot.com/2012_12_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۱ آذر ۳۰, پنجشنبه. یلدا که می آید هر سال خاطرم می رود به یلدای آن سال آخر با. شنبه بود و پدر که تازه همان روز به سفر رفته بود قصد برگشتن نداشت. رفت و برگشت جاده و ترافیک شهری و خستگی؛.؛ حق داشت. پایم را در یک کفش کرده بودم که باید بیایی. آسمان و ریسمانی به هم بافتم که ما همین فرصت اندک را داریم و از کجا معلوم که سال بعد این بزرگان فامیل که به دیدارشان می رویم سلامت باشند یا نه. مادر، پدر را راضی کرد و . حق داشتم. یلدای بعد دیگر پدرم. هیچ نظری موجود نیست:. با رایانامه ارسال کنید.
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: October 2011
http://zdelneveshte.blogspot.com/2011_10_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۰ آبان ۵, پنجشنبه. نمی دانم تبلیغ تلویزیونی " هجدهمین نمایشگاه مطبوعات و خبرگزاری ها" را دیده اید یا نه. همان تبلیغی که در یک صبح زیبا، پرندگان کاغذی بر بالای سر مردمان پرواز می کنند و نگاه خیره همگان را به دنبال خود می کشند و در ادامه ، روزنامه های روز میز هم به پرواز در می آیند. این است که می فهمی جشنواره مطبوعات است. فهمیده آن ها برایشان مسئولیت می آورد. هم تعطیل شد. آن هم در خلال همین نمایشگاه! با رایانامه ارسال کنید. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید.
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: January 2012
http://zdelneveshte.blogspot.com/2012_01_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۰ دی ۳۰, جمعه. ساعت آخر دی ماه است. خوشحالم که دارد تمام می شود و می رود - بی خیال آنکه هر یک روزی که بگذرد نشان از گذر عمر دارد.حس میکنم دیماه برایم سنگین است. می ترسم از چیزی که نمی دانم چیست. نمی دانم چه حکمتی دارد دهه آخر دی و چرا هرچه ترور است معطوف می شود به این روزها. حس می کنم چیزی هست که نمی دانم . شاید اتفاقی افتاده و به جبرانش . ، یا اتفاقی که باید. آن چنان حاکم شده باشد که . هرکسی خواست در یک زمان مشخص از دست دیگران. بد زمانه ای شده. با رایانامه ارسال کنید. اگر دل گیر...
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: July 2012
http://zdelneveshte.blogspot.com/2012_07_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۱ تیر ۲۵, یکشنبه. در کلان شهرها می شود از هر جای دیگری تنهاتر بود اما هیچ وقت نمی شود احساس خلوت کرد. چرا روستانشینم؟؛ مارتین هایدگر؛ همشهری داستان؛ تیر91. دقیقاً همین طوره. در شهر تنهایی. حتی اگه با همه باشی و دوست های واقعی زیادی داشته باشی. یک فضا و شرایطی وجود داره که . که آخرش به تنهایی ختم می شه. حتی اگر خود آدم هم به روی خودش نیاره؛ آخرش واقعیت خودش رو تحمیل می کنه. راستی تنهایی هولناک تره یا خلوت؟ شاید از همه بدتر خلوتی باشه که منجر به فکر کردن درباره تنهایی بشه. انتقال ب...
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: October 2013
http://zdelneveshte.blogspot.com/2013_10_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۲ مهر ۲۲, دوشنبه. This place is going to be REOPENED. هیچ نظری موجود نیست:. با رایانامه ارسال کنید. این را در وبلاگ بنویسید! 8207;در Twitter به اشتراک بگذارید. 8207;در Facebook به اشتراک بگذارید. 8207;اشتراکگذاری در Pinterest. پستهای قدیمیتر. اشتراک در: پستها (Atom). حتی باران های پاییزی هم دلگیر نیست. اگر دل گیر هم بوده باشی بغضت را می پوشاند یا . This place is going to be REOPENED. مشاهده نمایه کامل من. نگاه سینمایی به سیاست، فرصت «نفهمیدن به ما میدهد! من آرامش را می آموزم.
zdelneveshte.blogspot.com
جيم انور: March 2012
http://zdelneveshte.blogspot.com/2012_03_01_archive.html
يك جانور دو پا! ه.ش. ۱۳۹۱ فروردین ۷, دوشنبه. زندگی خصوصی از نگاه من. به اصرار یک دوست رفته ایم سینما. میگوید احتمالا زود باشد که این فیلم را از پرده بردارند.می پرسم مگر شهر هرت است؟ خنده ای میکند که اساسا خجالت می کشم از پرسیدن سوال. به مرور مطمئن می شوم همه ترس ها و نگرانی های دوستان فرهاد اصلانی واقعی است و او در واقع در مسیر اشتباه پا گذاشته.دیالوگ پایانی مطمئنم می سازد که او همانی است که پسیانی در آغاز گفته بود: منحرف! فیلم که تمام می شود؛ همه برداشت هایم را پشت در خروج سینما جا میگذارم. د...همین هم...