ghoroobearezuha.blogfa.com
... غروب آرزوها ...... غروب آرزوها ... -
http://ghoroobearezuha.blogfa.com/
... غروب آرزوها ... -
http://ghoroobearezuha.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
0.3 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
14
SSL
EXTERNAL LINKS
51
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.276 sec
SCORE
6.2
... غروب آرزوها ... | ghoroobearezuha.blogfa.com Reviews
https://ghoroobearezuha.blogfa.com
... غروب آرزوها ... -
... غروب آرزوها ... - کوک کن ساعت خویش
http://www.ghoroobearezuha.blogfa.com/post-3.aspx
کوک کن ساعت خویش. شعری از مرتضی کیوان هاشمی. كوك كن ساعت خویش! اعتباری به خروس سحری، نیست دگر. دیر خوابیده و برخاستنش دشوار است. كوك كن ساعت خویش! كه مؤذ ن، شب پیش. دسته گل داده به آب. و در آغوش سحر رفته به خواب. كوك كن ساعت خویش! شاطری نیست در این شهر بزرگ. شاطران با مدد آهن و جوش شیرین. كوك كن ساعت خویش! بقچه در زیر بغل،. راهی حم امی نیست. كه تو از ل خ ل خ دمپایی و تك سرفه ی او برخیزی. كوك كن ساعت خویش! رفتگر م رده و این كوچه دگر. خالی از خ ش خ ش جاروی شب رفتگر است. كوك كن ساعت خویش! شهر هم . . .
... غروب آرزوها ...
http://www.ghoroobearezuha.blogfa.com/9003.aspx
سهم ما از زندگی. داستانی است درمورد اولين ديدار "امت فاكس"، نويسنده و فيلسوف معاصر، از آمريكا، هنگامی كه برای نخستين بار به رستوران سلف سرويس رفت. وی كه تا آن زمان هرگز به چنين رستورانی نرفته بود، در گوشه ای به انتظار نشست، با اين نيت كه از او پذيرايی شود. اما هرچه لحظات بيشتری سپری ميشد، ناشكيبايی او از اينكه ميديد پيشخدمتها كوچكترين توجهی به او ندارند، شدت گرفت. از همه بدتر اينكه مشاهده ميكرد كسانی كه پس از او وارد شده بودند، در مقابل بشقابهای پر از غذا نشسته و مشغول خوردن بودند. کشیش تعجب کرد و .گ...
... غروب آرزوها ... - در آرزوی بهشت...
http://www.ghoroobearezuha.blogfa.com/post-4.aspx
در قرون وسطا کشیشان بهشت را به مردم می فروختند و مردم نادان هم با. پرداخت هر مقدار پولی قسمتی از بهشت را از آن خود می کردند. فرد دانایی. که از این نادانی مردم رنج می برد دست به هر عملی زد نتوانست مردم را از. انجام این کار احمقانه باز دارد تا اینکه فکری به سرش زد به کلیسا رفت و. به کشیش مسئول فروش بهشت گفت:قیمت جهنم چقدره؟ کشیش تعجب کرد و .گفت:. مرد دانا گفت: بله جهنم.کشیش بدون هیچ فکری گفت: ۳ سکه. مرد سراسیمه. مبلغ را پرداخت کرد و گفت: لطفا سند جهنم را هم بدهید.کشیش روی کاغذ پاره. عشق من قطبی(مریم عزیز).
... غروب آرزوها ...
http://www.ghoroobearezuha.blogfa.com/9005.aspx
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند. ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامنم صد پیرایه بستند. از این مردم که تا شعرم شنیدند ، به رویم چون گلی خوشبو شکفتند. ولی آن دم که در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند. نوشته شده در چهارشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۰ساعت 11:52 توسط نسترن. حضور هیچ کس در زندگی ما بی دلیل نیست. خداوند در هر حضور جادویی نهاده برای کمال ما. خوشا آن روز که در یابیم جادوی این حضور ها. عشق من قطبی(مریم عزیز). فرجام یک رویای سبز(مانای عزیز). ارثیه های عاطفی(مریم و مانای عزیز).
پروفایل نسترن
http://www.ghoroobearezuha.blogfa.com/Profile
ناتور دشت - دو قدم این ور خط. چهارشنبه لعنتی - تهران من حراج.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
14
خلوتگاه دل - تولد اهورا
http://www.mehreariyai.blogfa.com/post-20.aspx
درود به همه دوستان خوبم. به لطف خدای تنها مشکلم حل شد و خدا بهمون یه پسر کاکلسری داد. منم با توافق همسر عزیزم اسمشو گذاشتیم اهورا. نوشته شده توسط محمد در سه شنبه ۱۲ اردیبهشت۱۳۹۱ و ساعت 12:54. عشق من قطبی(مریم جون). مسلخ یک ماه بیتاب(مهتاب بی مهتاب). ارثیه های عاطفی(مریم و مانا). نوشته های یه دخو.
... ارثیه های عاطفی ... - تو هم خواهی آمد جایی که من هستم
http://www.shabeshishe.blogfa.com/post-14.aspx
ارثیه های عاطفی . دوستی استمرار لحظه های دوست داشتن است . تو هم خواهی آمد جایی که من هستم. امروز با دوستم به گردش رفتم. حتی اگر مرده باشد. با دوستم به گردش رفتم. چه زیبا بود درخت های به گل نشسته. شاه بلوط هایی که برف می باریدند روز مرگش. با دوستم به گردش رفتم. قدیم ها، پدر و مادرم. بی من به مراسم تدفین می رفتند. و من، خود را بچه ی کوچکی احساس می کردم. اکنون، کم نیستند مرده هایی که میشناسم. قبرکن های زیادی دیده ام. اما حتی کنار آنها هم نمی روم. برای همین است که تمام امروز با دوستم به گردش رفتم.
... ارثیه های عاطفی ... - انتخاب مانا
http://www.shabeshishe.blogfa.com/post-26.aspx
ارثیه های عاطفی . دوستی استمرار لحظه های دوست داشتن است . How nice it is. Our sins arent obvious. Since we had to. Wash ourselves cleanly ever day. Or perhaps to live under the rain. Dont chang our figures(shapes). Tought we didnt remember each other even for a moment. هر روز خودمان را پاک. شاید هم می بایست. زیر باران زندگی می کردیم. و باز دلپذیرو نیکوست اینکه. شکل مان را دگرگون. حتی یک لحظه همدیگر را به یاد. تو را به خاطر این همه مهربانی ات سپاس. نوشته شده در سه شنبه چهارم مرداد ۱۳۹۰ساعت 14:51 توسط مانا.
... ارثیه های عاطفی ...
http://www.shabeshishe.blogfa.com/author-shabeshishe.aspx
ارثیه های عاطفی . دوستی استمرار لحظه های دوست داشتن است . من بسیار گریسته ام. من بسیار گریسته ام. هنگامی که آسمان ابری است. مرا نیت آن است. که از خانه بدون چتر بیرون باشم. من بسیار زیسته ام. اما اکنون مراد من است. که از این پنجره برای باری. جهان را آغشته به شکوفه های. نوشته شده در چهارشنبه بیست و ششم مرداد ۱۳۹۰ساعت 13:25 توسط مریم. تو هم خواهی آمد جایی که من هستم. امروز با دوستم به گردش رفتم. حتی اگر مرده باشد. با دوستم به گردش رفتم. چه زیبا بود درخت های به گل نشسته. با دوستم به گردش رفتم. روز تولد کورش ...
... ارثیه های عاطفی ... - دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای ...
http://www.shabeshishe.blogfa.com/post-9.aspx
ارثیه های عاطفی . دوستی استمرار لحظه های دوست داشتن است . دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای . شبی مست رفتم اندر ویرانه ای. ناگهان چشمم بیافتاد اندر خانه ای نرم نرمک پیش. در کنار پنجره تا که دیدم صحنه ی دیوانه ای. پیرمردی کور و فلج درگوشه. مادری مات و پریشان همچنان پروانه ای. پسرک از سوز سرما میزند دندان به. دختری مشغول عیش و نوش با بیگانه ای. پس از ان سوگند خوردم مست نروم بر در. تا که بینم دختری عفت فروشد بهر نان خانه ای. نوشته شده در شنبه چهاردهم خرداد ۱۳۹۰ساعت 10:32 توسط مانا. سلام به نگاه گرمتون .
خلوتگاه دل - آیا می دانید:
http://www.mehreariyai.blogfa.com/post-16.aspx
داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگذین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . ). داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بود آزاد کرد . داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .
خلوتگاه دل - ای وطن...................
http://www.mehreariyai.blogfa.com/post-15.aspx
ای وطن کوروش به زیر آب رفت. غیرت مردان ایران خواب رفت. ای وطن سیمرغ و دژبان داشتی. رستم,آن پورنریمان داشتی. ای وطن آن فر فریدونت چه شد؟ خسرو و فرهاد مجنونت چه شد؟ ای وطن نادر,جهانگیرت کجاست؟ بابک و آرش,کمانگیرت کجاست؟ ای وطن آن گاو سر گرزت چه شد؟ فرخ و گیو و فریبرزت چه شد؟ ای وطن بهرام و شاپورت کجاست؟ ای وطن مردان مغرورت چه شد؟ نوشته شده توسط محمد در شنبه ۱۲ شهریور۱۳۹۰ و ساعت 21:8. عشق من قطبی(مریم جون). مسلخ یک ماه بیتاب(مهتاب بی مهتاب). ارثیه های عاطفی(مریم و مانا). نوشته های یه دخو.
خلوتگاه دل
http://www.mehreariyai.blogfa.com/9102.aspx
درود به همه دوستان خوبم. به لطف خدای تنها مشکلم حل شد و خدا بهمون یه پسر کاکلسری داد. منم با توافق همسر عزیزم اسمشو گذاشتیم اهورا. نوشته شده توسط محمد در سه شنبه ۱۲ اردیبهشت۱۳۹۱ و ساعت 12:54. عشق من قطبی(مریم جون). مسلخ یک ماه بیتاب(مهتاب بی مهتاب). ارثیه های عاطفی(مریم و مانا). نوشته های یه دخو.
خلوتگاه دل
http://www.mehreariyai.blogfa.com/9005.aspx
کوروش بزرگ دارای دو همسر و پنج فرزند بود. همسر اول او یکی از دختران آسیتاگ بنام "آمیتیس" و دیگری "کاسندان" از شاهدخت های هخامنشی بود. کاسندان برای کوروش سه فرزند دختر آورد بنام های "آتوسا" , "آرتیستون" , "مرئه". و دو فرزند پسر بنام های "کمبوجیه" و "بردیا" آورد. نوشته شده توسط محمد در دوشنبه ۳۱ مرداد۱۳۹۰ و ساعت 22:49. در خانه ات هستی و می بینی:. در ژرف اقیانوس آرام. نسل فلان ماهی - هزاران سال پیش از ما - نابود گردیده است. در خانه ات هستی و ازاینگونه بسیار هر روز می بینی و می خوانی و می دانی. نوشته شده توس...
خلوتگاه دل
http://www.mehreariyai.blogfa.com/9006.aspx
داریوش کبیر طرح تعلمیات عمومی و سوادآموزی را اجباری و به صورت کاملا رایگان بنیان گذاشت که به موجب آن همه مردم می بایست خواندن و نوشتن بدانند که به همین مناسبت خط آرامی یا فنیقی را جایگذین خط میخی کرد که بعدها خط پهلوی نام گرفت . ( داریوش به حق متعلق به زمان خود نبود و 2000 سال جلو تر از خود می اندیشید . ). داریوش بعد از تصرف بابل 25 هزار یهودی برده را که در آن شهر بر زیر یوق بردگی شاه بابل بود آزاد کرد . داریوش برای جلوگیری از قحطی آب در هندوستان که جزوی از ایران بوده سدی عظیم بروی رود سند بنا نهاد .
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
51
غروب ستاره ها...
مینویسم بهر شکسن سکوت. من همانم که برای دیدنت ثانیه ها را کنار میزنم. برای زیارت خورشید ماه باید شد. شهدا و ولایت فقیه. من و رهبر و هزار ناگفته. قلب کتاب چشم است. نصر تولز : نواي وب. می نویسم نه برای انکه خوانده شود. برای انکه سکوت ناگفته هایم را بشکنم ومهر خاموشی. من به عشق تو جان به کف ایستاده ام. برچسبها: من و رهبر و هزار ناگفته. نوشته شده توسط خاموش در پنجشنبه هفتم شهریور ۱۳۹۲ و ساعت 15:3. میدهد این که قیاس مردم تنها به ظاهر ادمها وابسته است! چرا اجازه ی قضاوت به خودمان می دهیم! را بیشتر از نمازخواندن.
غروب دوکوهه ...
چقدر دلتنگم برای "فخرالدین" . یرای شهید مهدی برزی دوست داشتنی ام. برای لحظه ای . تنها لحظه ای با او نشستن . جمعه دهم خرداد 1392 ] [ 18:12 ] [ علی حسنی ]. شعر شهریار در وصف شهدا. به خاک من گذري کن چو گل گريبان چاک. که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک. چو لاله در چمن آمد به پرچمي خونين. شهيد عشق چرا خود کفن نسازد چاک. سري به خاک فرو برده ام به داغ جگر. بدان اميد که آلاله بردمم از خاک. چو خط به خون شبابت نوشت چين جبين. چو پيريت به سرآرند حاکمي سفاک. بگير چنگي و راهم بزن به ماهوري. نماز که تمام شد به سنگر...
غروب دوکوهه 2
اللهم ارزقنا منازل الشهدا. لبخند های پشت خاکریز(اخ سوختم). لبخند های پشت خاکریز(بابات کو). لبخند های پشت خاکریز(وضوی بدون نماز). لبخند های پشت خاکریز. با من سخن بگو دوکوهه(! 1580;نگ دفاع مقدس. سایت فرهنگی شهید اوینی. تا شهدا با شهدا. ابزار و قالب وبلاگ. 1608;صیت شهدا. 1585;وزشمار فاطمیه. نویسنده : خادم الشهدا علی حسنی. گام (1) : انتخاب. گام (2) : عهد. گام (3) : شناخت. گام (4) : هدیه ثواب اعمال. خود به روح شهید. گام (5) : درگیر کردن. گام (6) : عدم گناه. گام (7) : اولین پاسخ. گام (8) : حفظ و تقویت. از همین...
خیلی تندرفت کودکی هایم باآن دوچرخه قراضه
دریافت کد صفحه ورودی وبلاگ. خیلی تندرفت کودکی هایم باآن دوچرخه قراضه. وقتی حواست نیست.چه دیدنی میشی. دختر پسر کوچکی باهم تو کوچه گریه میکردند. مردی آمد و گفت دخترم چرا گریه میکنی؟ گفت:عمو عروسکم پاره شده. از پسرک پرسید تو چرا گریه میکنی؟ گفت:اخه عروسکم داره گریه میکنه. نوشته شده در شنبه پنجم اردیبهشت ۱۳۹۴ساعت 10:52 توسط Alavi. هیچ کاری نکردم . اما برای فراموش کردنت . اعتراف میکنم من یه زمانی از اقلیت های هند بودم. چون یه گاو رو به عنوان عشق میپرستیدم. بعضی آدما یهو میان . یهو زندگیتو قشنگ میکنن. نوشته شد...
غروب آفتاب
آورده اند که کفن دزدی در بستر مرگ افتاده بود،پسر خویش را فراخواند، پسر به نزد پدر رفت گفت ای پدر امرت چیست؟ پدر گفت ،پسرم من تمام عمر به کفن دزدی مشغول بودم و همواره نفرین خلقی به دنبالم بود اکنون که در بستر مرگم و فرشتهءمرگ را نزدیک حس میکنم بار این نفرین بیش از پیش بردوشم سنگینی میکند.از تو میخواهم بعد از مرگم چنان کنی که خلایق مرا دعا کنند و از خدای یکتا مغفرت مرا خواهند. . پسر گفت ای پدر چنان کنم که میخواهی و از این پس مرد و زن را به دعایت مشغول سازم. پدر همان دم جان به جان آفرین تسلیم کرد. شوهر، همس...
... غروب آرزوها ...
گریزانم از این مردم که با من به ظاهر همدم و یکرنگ هستند. ولی در باطن از فرط حقارت ، به دامنم صد پیرایه بستند. از این مردم که تا شعرم شنیدند ، به رویم چون گلی خوشبو شکفتند. ولی آن دم که در خلوت نشستند ، مرا دیوانه ای بدنام گفتند. نوشته شده در چهارشنبه پنجم مرداد ۱۳۹۰ساعت 11:52 توسط نسترن. یک آرزو کن تا برآورده کنم. جادوگری که روی درخت انجیر زندگی می کند به لستر گفت: یه آرزو کن تا برآورده کنم. لستر هم با زرنگی آرزو کرد که دو تا آرزوی دیگر هم داشته باشد. بعد با هر کدام از این آرزو ها سه آرزوی دیگر آرزو کرد.
اشک سرخ
نوشته شده در جمعه دوم بهمن ۱۳۸۸ساعت 23:53 توسط شمع بی پروانه. خطاب به گربه صفت! اگه میخوای بری برو از تو دوباره میگذرم. نگاه به گریه هام نكن من از تو بی وفا ترم. تو اشتباه قلبمی كه دیگه تكرار نمیشی. این دفعه دیگه برنگرد تو واسه ما یار نمیشی. نوشته شده در سه شنبه چهاردهم مهر ۱۳۸۸ساعت 21:53 توسط شمع بی پروانه. خطاب به گربه صفت! الهی که چشمات به راهی بمونه.فقط جغد شومی رو بومت بخونه. الهی که دستات بشه تشنه ی گل.نمونه تو سختی براتون تحمل. بیاد روزگاری که تو تنها بمونی.فقط وقت مرگ قدر من رو بدونی. دیگه باورت ...
ghoroobeasheghan.mihanblog.com
به وسعت قلبم
همان که بخوانی بس است. من به بی محلی آدمها عادت دارم. این پست ثابته.جهت تبادل لینک برای این پست کامنت بزارین. موضوعات: متن ادبی (دلنوشته). دوشنبه 7 اردیبهشت 1394 ] [ 03:42 ب.ظ ] [ عسل. روز دختر و میلاد حضرت معصومه مبارک. فقط یادت باشد امروز که دختری ، در آینده مادر دختر دیگری هستی و روزی می آید که مادر بزرگ میشوی . . . پس جدا از همه ی ناپاکیها ، تو پاک بمان! دختری نباش که به مردی نیاز داره. دختری باش که مردی به اون نیاز داره. و این دو باهم خیلی متفاوتند . . . اینجا ، قم ، جای همگی خالی. خاطره ای خوب بساز.
رنگین کمان
بعد از این همه وقت سلام. خودم هم نميدونم اين که نوشتم يعني چي و واسه چي نوشتم پس لطفا شما هم نپرسید. نیازمند ياري سبزتان هستم( لطفا جدي نظر بديد الکي ننويسيد عالي بود گلم ). بنفشه خانم من بي معرفت نيستم دنيا بي معرفته هر سال دريغ از پارسال . واسه بهروز بقايي دعا کنيد. هر چه فکرهايم را بهاري. ميکنم اما باز هم تو. وقتي روي بلندي قرار ميگرفت ميشه گفت از نظر روحي شکنجه ميشد ياد سقوط عمه اش وقتي سنگ ليز خورد و زير پايش خالي شد ميفتاد مي گفت:. شايد هم از اون بالا دنبال مهران ميگشت. ۱) سلام و طاعاتتون قبول حق.
غروب بارانی
به یاد یک غروب بارانی. سلامتي باران که مي آيد و چرکي زمين را مي شويد و خودش رنگ ما را مي گيرد و مي رود. وقتي دوباره پاک شد باز هم مي آيد. خسته نمي شود. دلگير نمي شود. چيزي هم نمي خواهد. فقط گاهي زير باران قدم بزني خوب است. فقط گاهي زير باران ياد باران خورده ها هم باشي خوب است! گاهي باران بهانه است . گاهي همدردي لطيفي ست از سوي خدا! باران برای کسی تکراری نخواهد شد.هروقت ببارد زیباست! شنبه بیست و دوم مرداد 1390 ] [ 12:48 ] [ علی ] . دهقان فداکار پیر شده. چوپان دروغگو عزیز شده. شنگول و منگول گرگ شدن. ناگهان...
بیا بریم کنار دریا
این داستان تقدیم به همه مادرای خوب دنیا. دیشب خواب پریشونی دیده بودم. داشتم دنبال کتاب تعبیر خواب میگشتم. که مامان صدا زد امیر جان مامان بپر سه تا سنگک بگیر. اصلا حوصله نداشتم گفتم من که پریروز نون گرفتم. مامان گفت خوب دیروز مهمون داشتیم زود تموم شد. الان هیچی نون نداریم. گفتم چرا سنگگ، مگه لواشی چه عیبی داره؟ مامان گفت میدونی که بابا نون لواش دوست نداره. مامان مثل همیشه موبایلش رو جا گذاشته بود. دیر کردن مامان اعصابمو بیشتر خورد میکرد. نیم ساعت بعد خواهرم از مدرسه رسید و گفت: تو راه که میاومدم ت...دیگه ...