hekayatedigar.persianblog.ir
حکایت وقتی دیگریکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند
http://hekayatedigar.persianblog.ir/
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند
http://hekayatedigar.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Thursday
LOAD TIME
1.7 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
18
SSL
EXTERNAL LINKS
21
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
1.672 sec
SCORE
6.2
حکایت وقتی دیگر | hekayatedigar.persianblog.ir Reviews
https://hekayatedigar.persianblog.ir
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند
حکایت وقتی دیگر
http://hekayatedigar.persianblog.ir/1391/11/28
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند. فحش یکی از اصول ایجاد تعادل در آدمیزاد است. اگر فحش وجود نداشته باشد،بله، آدمی دق می کند. بیشتر از تعداد و نوع فحش هرزبانی می شود از اوضاع مردمی که در یک ناحیه زندگی می کنند سر درآورد و رابطه بین شان را کشف کرد . زبان فارسی اگر هیچ نداشته باشد «فحش آبدار» زیاد دارد. ما که سر این ثروت عظیم نشسته ایم چرا ولخرجی نکنیم؟ 1641;:۳۳ ب.ظ ; ۱۳٩۱/۱۱/۳٠. این تجربه واقعی آزادی است : داشتن مهمترین چیزهای عالم بی آنکه صاحبشان باشی! سالهاست دور خودم میچرخم و. رفتن ت در من.
حکایت وقتی دیگر
http://hekayatedigar.persianblog.ir/1391/12/26
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند. در من نوید جنگ غم انگیز دیگریست. در چشم هام جرات چنگیز دیگریست. جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد. وقتی که دستهات گلاویز دیگریست. فهمیده ام که داغ جنوب از وجود توست. اهواز بی حضور تو، تبریز دیگریست. با نخل¬های شهر شما شرط بسته ام. پشت خزان طی شده پاییز دیگریست. در دادگاه.کافه.تفاوت نمی کند. وقتی خدای قص ه سر میز دیگریست. دارم به جنگ یک نفره فکر می کنم . Powered by PersianBlog.ir.
23 - حکایت وقتی دیگر
http://hekayatedigar.persianblog.ir/post/26
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند. حتما که نباید جنگ جهانی باشد. دنیا خراب می شود. روی سر آدمی که. به خانه برمی گردد. با جواب آزمایشی مچاله در دست. حتما که نباید زلزله بیاید. در خانه ای که ساعتش. روی آخرین ثانیه از یک خبر. حتما که نباید گلوله خورده باشی. بعضی زخم ها بی صدا. جانت را می گیرد. شبیه مردی که با بارانی بلندش رفته. شبیه بسته ی ناتمام فرص هایی که. کنار لیوان نصفه آب مانده است. 1639;:۱٦ ب.ظ ; ۱۳٩۱/۱٢/۱٥. Powered by PersianBlog.ir.
21 - حکایت وقتی دیگر
http://hekayatedigar.persianblog.ir/post/23
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند. 1784;:۱۳ ب.ظ ; ۱۳٩۱/۱٢/۱۳. Powered by PersianBlog.ir.
حکایت وقتی دیگر
http://hekayatedigar.persianblog.ir/1391/11/21
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند. 1641;:٢٤ ب.ظ ; ۱۳٩۱/۱۱/٢٦. انبوهی از این بعدازظهرهای جمعه را. بیاد دارم که در غروب آنها. ما نه آواره بودیم، نه غریب. این بعدازظهر های جمعه پایان و تمامی نداشت. می گفتند از کودکی به ما. که زمان باز نمی گردد. اما نمی دانم چرا. این بعد از ظهر های جمعه باز می گشتند! 1636;:٢٠ ب.ظ ; ۱۳٩۱/۱۱/٢٥. تلفنی در جمجمهام زنگ میزند. نمیتوانم گوشی را بردارم. سالهاست شب و روز ندارم. اما بدبختتر از من هم هست. همان کسیست که به من زنگ میزند! نه تو می مانی و نه اندوه. 1777;:...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
18
Which I never lose - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/451
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. Which I never lose. تو اما، هدیه ی خدا به من بودی. 1638;:٠۳ ب.ظ ; ۱٩ امرداد ۱۳٩۱. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند. یادداشت های یک خانوم خونه دار. باشگاه مدیران و متخصصان.
از قدیم گفتند مال بد... - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/458
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. از قدیم گفتند مال بد. 1777;۱:٠٩ ب.ظ ; ٢٥ آذر ۱۳٩۱. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند. یادداشت های یک خانوم خونه دار. باشگاه مدیران و متخصصان.
شکرانه - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/462
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. خداوندا، از اینکه در دنیای خارجی به گ ه ترین آدم هایی که می توانستم تصور کنم، برخورد کردم، کمال تشکر را از تو دارم. به این وسیله باعث شدی به ارزش واقعی خود پی برده و سرشار از امید و افتخار نسبت به خودم باشم. 1777;٢:٥۱ ق.ظ ; ۱٢ تیر ۱۳٩٢. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند.
بوف کور - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/461
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. 1777;٢:۱٥ ق.ظ ; ۱٦ اردیبهشت ۱۳٩٢. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند. یادداشت های یک خانوم خونه دار. باشگاه مدیران و متخصصان.
فال گرفتم... - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/465
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. 1777;٢:٤٩ ق.ظ ; ۳۱ شهریور ۱۳٩٢. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند. یادداشت های یک خانوم خونه دار. باشگاه مدیران و متخصصان.
او - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/454
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. دغدغه ی بزرگم مادر است. کسی که الان بیش از هر زمان دیگری، بهش احتیاج دارم. 1637;:۱٧ ب.ظ ; ۱۱ شهریور ۱۳٩۱. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند. یادداشت های یک خانوم خونه دار. باشگاه مدیران و متخصصان.
getting past - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/459
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. 1779;:۳٧ ب.ظ ; ٢٦ آذر ۱۳٩۱. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند. یادداشت های یک خانوم خونه دار. باشگاه مدیران و متخصصان.
آن زمان ها - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/466
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. چیزی که آزارم می دهد این است که چگونه از چیزی که بودم، اینقدر فاصله گرفتم. چه شد که زیباترین جعبه ها دیگر برایم جذاب نیستند. چه شد که وقتی پارسال رفتم ایران کل آن گنجینه را یک راست ریختم توی سطل آشغال. چه شد که به یک آدم بزرگ خرفت خسته کننده تبدیل شدم و مثل دیوید، آخر هفته ها را در خانه می مانم و می خوابم. 1777;:٠۳ ق.ظ ; ۳۱ شهریور ۱۳٩٢. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده.
جوهر خودکارم تمام شده.... - یک فنجان از هر چیز
http://maybeme.persianblog.ir/post/463
یک فنجان از هر چیز. تلخی اش به یک بار امتحان کردنش می ارزد. جوهر خودکارم تمام شده. 1638;:٢٤ ب.ظ ; ۳ شهریور ۱۳٩٢. حرف برای گفتن زیاد است ولی. آر یو کیدینگ می؟ قیمت جوانی یک عمر چقدر است؟ جوهر خودکارم تمام شده. آنالی در سرزمین شگفت انگیزها. از فرط بیکاری نویسنده شدم. خاکستری مایل به من. و در دلم هیچ نماند. یادداشت های یک خانوم خونه دار. باشگاه مدیران و متخصصان.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
21
حکایت دل
پنجشنبه 24 اسفندماه سال 1396. در همهمه روزهای پایانی سال کهنه که حامل تلخیها و شیرینیها، کامیابیها و ناکامیهاست بیایید غزلی از حضرت لسانالغیب را زمزمه کنیم که در آلبوم. استاد شجریان عرضه شده است. در اجرای این آواز که در مایه. بوده، تار شادروان استاد فرهنگ شریف تکنواز عرصه بوده است. ناگفته نماند این غزل یک بار با. همنوازی تار جناب مجید درخشانی، یک بار با. همنوازی ویولن دکتر رسته و نی استاد موسوی در 18 شهریور 1360 در منزل استاد شجریان به طور. گداخت جان که شود کار دل، تمام و نشد. این ابیات در آواز نیامده است.
حکایت دل
بیا و کشتی ما در شط شراب انداز. اندازه ندارد که چه شیرین سخنی. ز دست محبوب ندانم چون کنم. بی عشق مباد سرنوشتم. و با هماوازی فرزندش همایون اجرا کرده است. این اثر که با همنوازی آقایان کلهر، علیزاده و همایون شجریان اجرا شده در آلبوم. عرضه شده و ظاهرا نام آلبوم از همین شعر بر گرفته شده است. بزن آن پرده، اگر چند تو را سیم از این ساز گسسته. بزن این زخمه، اگر چند در این کاسه تنبور، نماندست صدایی. بزن این زخمه، بر آن سنگ، بر آن چوب. بر آن عشق که شاید بردم راه به جایی. پرده دیگر مکن و زخمه. به هنجار کهن زن. لحظات...
حکایت دل
بلاگفا تعطیل شده بود نتونستم برای سالگرد ازدواجمون کاری کنم. نوشته شده در شنبه بیست و سوم آبان ۱۳۹۴ساعت 19:29 توسط somyy&saeid. تولدت مبارک همسر مهربونم. نوشته شده در چهارشنبه دهم تیر ۱۳۹۴ساعت 15:22 توسط somyy&saeid. بازم شادی و بوسه ، گلای سرخ و میخک. میگن کهنه نمی شه تولدت مبارک. تو این روز طلایی تو اومدی به دنیا. و جود پاکت اومد تو جمع خلوت ما. تو تقویما نوشتیم تو این ماه و تو این روز. فرستاد خدا یه ماه زیبا. یه کیک خیلی خوش طعم، با چند تا شمع. یکی به نیت تو. یکی از طرف من. تو این روز پر از عشق. ولش ک...
hekayatedeleman.persianblog.ir
(حکايت دل من)
دربارهء من: خدایا: به هر که دوست میداری بیاموز که ، عشق از زندگی کردن بهتر است و به هر که دوست تر میداری بچشان که ، دوست داشتن از عشق برتر. سهشنبه ۱٠ اسفند ۱۳۸٩. سهشنبه ۱٤ دی ۱۳۸٩. دل من دیگه خطانکن(انا). یکی بود یکی نبود. لیست وبلاگ های تخصصی. ساعت ٥:۳٧ ب.ظ ; سهشنبه ۱٠ اسفند ۱۳۸٩. داستانی عجیب ولی واقعی دارم که گفتنش. به وقتش می نویسم برایت. می خواستم زندگی کنم ، راهم را بستند. ستایش کردم ، گفتند خرافات است. عاشق شدم ، گفتند دروغ است. گریستم ، گفتند بهانه است. خندیدم ، گفتند دیوانه است. ساعت ۱&#...
دل گویه های زرّین
دل گویه های زر ین. این سخن ها از دل تنگ آمدست این دل تنگ خانه ی یار من است. انسان اشرف مخلوقات چاپ. تاریخ : چهارشنبه 22 تیرماه سال 1390. اگر بخواهیم چگونگی رفتار در انسان ها و حیوانات و. همچنین انسان به دنیا نیامده تا کاری غیر از اینها انجام دهد و با این کارها تازه شرح وظیفه اش را انجام داده است. خوب ، فکر می کنید باید چه کار کرد تا یک انسان متعالی شد و به درجه اشرف مخلوقات رسید و از نقطه صفر بالاتر رفت؟ 22 تیر ماه 90. تاریخ : سهشنبه 21 تیرماه سال 1390. سوختم و ، لال شدم من تهی از مآل شدم. مرغ سحر دید و ...
حکایت وقتی دیگر
یکی مانده به آخرین چیزی که باقی می ماند. چنان تنهایی وحشتناکی حس میکردم که خیال خودکشی به سرم زد،. تنها چیزی که جلویم را گرفت این فکر بود که من در مرگ تنهاتر از زندگی خواهم بود. 1777;٢:٥۸ ق.ظ ; ۱۳٩٢/۱/٢٩. این را فهمیدهام که بیشتر ماهیها، موقع پیری شکایت میکنند که زندگیشان را بیخودی تلف کردهاند. دایم نفرین و ناله میکنند که زندگیشان را بیخودی تلف کردهاند. د. ماهی سیاه کوچولو - صمد بهرنگی. در من نوید جنگ غم انگیز دیگریست. در چشم هام جرات چنگیز دیگریست. جنگ میان ما دو نفر کشته می دهد. روی سر آدمی که.
BLOGFA.COM
از ارائه خدمات در این آدرس به یکی از دلایل زیر معذوریم. تخطی از قوانین و توافقنامه استفاده از خدمات سایت. دستور مراجع قانونی جهت مسدود سازی وبلاگ. انتشار محتوای غیر اخلاقی یا محتوایی که براساس قوانین کشور تخلف است.
و خدا در این نزدیکی ست
و خدا در این نزدیکی ست. چگونه همسر خود را علاقمند نگه داريد؟ چگونه همسر خود را علاقمند نگه داريد؟ براي كنترل مردان عشق ابزار كارا تري از شهوت است. بعد از چند سال اول زندگي معمولا خانم ها از كاهش رقبت شوهران نسبت به خود شكايت مي كنند. دليل اين كاهش علاقه كاهش شور و هيجان اوليه است چون ديگر آن جاذبه جنسي به شدت اوايل ازدواج نيست و مردان مانند اوايل زندگي از رابطه خود لذت نمي برند. براي اينكه مرد زندگي خود را اغوا كنيد و او را علاقمند نگه داريد، بايد نقش يك افسونگر را بازي كنيد و كاري كنيد كه عاشق شما باشد.
حکایت عشق...
یه به نام خدا به زلالی و پاکی همون به نام خدا های کلاس اولی که قبل معرفی خودمون می گفتیم و بزرگتر که شدیم یادمون رفت. این وب یه رد پاست ، ردپای ما دو نفر و رد پای عشق. امیدوارم قدم هامون استوار باشه. که ردپامون برای همیشه باقی بمونه. و این مسیر پر از اتفاق های خوب وشیرین باشه. امیدوارم آخر این رد پاها خوشبختی باشه. کسایی که ما رو دوست دارن می تونن این ردپاها رو دنبال کنن و با ما هم قدم بشن. شعر های زیبای این وب هم متعلق به شیوان عزیزمه). سووک وه ره هاوریکه م سووک وه ره. و له گوره پانی خه یاله کانمان دا به.
حکایت فرزندان فاطمه
پرچم،پیشانیبند،انگشتر،چفیه،بیسیم روی کولش،خیلی با نمک شده بود. گفتم:چیه خودتو مثل علم درست کردی؟ میدادی پشت لباست هم برات بنویسن! پشت لباسش را نشان داد: ". جگر شیر نداری سفر عشق نرو. گفتم:به هر حال اصرار بیخود نکن،بیسیمچی لازم دارم،ولی تو رو نمیبرم. هم سنت کمه و هم برادرت. دستش را گذاشت روی کاپوت تویوتا و گفت:. باشه،نمیام.ولی فردای قیامت شکایتت رو به فاطمهی زهرا میکنم. چند روز بعد در پایان عملیات پرسیدم: بیسیم چی کجاست؟ بچه ها گفتند: نمیدونیم کجاست،نیست. به شوخی گفتم:نگفتم بچه است،گم میشه؟ سرش را تکان داد.
حکایت غریب ...
دراین حکایت غریب فقط برای خودم مینویسم! خدایا خواستم بگویم تنهایم. نگاه پر مهرت شرمگینم کرد. نوشته شده در جمعه ۱۳۹۲/۰۹/۲۹ساعت 15:45 توسط پاسدار تنهایی. جنگل هم اگر بود تمام ميشد! دلم ، اما . ميسوزد و ميسوزد و ميسوزد. صفحه ي آخر شناسنامه زياد مهم نيست ،. گاهي بايد توي آيينه خوب نگاه کني ببيني هنوز زنده اي يا نه! اينجا سرزمين واژه هاي وارونه است. جايي که گنج *جنگ* ميشود. اما دزد همان دزد است ، درد همان درد و گرگ همان گرگ! بچه که بودم بستني ام را گاز ميزدند قيامت به پا ميکردم. را گاز ميزنند و ميخندم. نوشته ...