razesokot.blogfa.com
دو سبز آبی بلا تکلیفدو سبز آبی بلا تکلیف - شعر و ادبیات
http://razesokot.blogfa.com/
دو سبز آبی بلا تکلیف - شعر و ادبیات
http://razesokot.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Saturday
LOAD TIME
0.5 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
13
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.516 sec
SCORE
6.2
دو سبز آبی بلا تکلیف | razesokot.blogfa.com Reviews
https://razesokot.blogfa.com
دو سبز آبی بلا تکلیف - شعر و ادبیات
razesokot.blogfa.com
دو سبز آبی بلا تکلیف
http://razesokot.blogfa.com/1392/09
دو سبز آبی بلا تکلیف. بپران ناطق جان را تو از این منطق رسمی*. که بسی وسوسه مندم. گهاز آن سوی کشندم، گه از این سوی کشندم. ز ک شاکش چو ک مانم، به کف گوش کشانم. ق د ر از بام درافتد، چو در خانه ببندم. مگر ا ستارۀ چرخم؟ که ز ب رجی سوی ب رجی. به ن حوسیش بگریم، به س عودیش بخندم. به سما و به بروجش، به هبوط و به عروجش. نفسی همتک بادم، نفسی من هلپندم. ن ف سی آتش سوزان، ن ف سی سیل گریزان. به چه بازار خرندم؟ ن ف سی فوق طباقم، نفسی شام و عراقم. ن ف سی غرق فراقم، نفسی راز تو رندم. ن ف سی همره ماهم، ن ف سی مست ا لاهم.
دو سبز آبی بلا تکلیف - حد تو رثا نیست عزای تو حماسه ست
http://razesokot.blogfa.com/post/112/حد-تو-رثا-نیست-عزای-تو-حماسه-ست
دو سبز آبی بلا تکلیف. حد تو رثا نیست عزای تو حماسه ست. ای خون اصیلت به شتک ها ز غدیران. افشانده شرف ها به بلندای دلیران. جاری شده از کرب و بلا آمده وآنگاه. آمیخته با خون سیاووش در ایران. تو اختر سرخی که به انگیزه تکثیر. ترکید بر آیینه خورشید ضمیران. ای جوهر سرداری سرهای بریده. وی اصل نمیرندگی نسل نمیران. خرگاه تو می سوخت در اندیشه تاریخ. هر بار که آتش زده شد بیشه شیران. آن شب چه شبی بود که دیدند کواکب. نظم تو پراکنده و اردوی تو ویران؟ و آن روز که با بیرقی از یک سر بی تن. تا شام شدی قافله سالار اسیران.
دو سبز آبی بلا تکلیف - برآنم که در کنار تو
http://razesokot.blogfa.com/post/106/برآنم-که-در-کنار-تو-
دو سبز آبی بلا تکلیف. برآنم که در کنار تو. پس از سفرهای بسیار. و عبور از فراز و فرود امواج این دریای طوفان خیز. برآنم که در کنار تو. به خلوت لنگرگاهت در آیم. و در کنارت پهلو گیرم. استواری امن زمین را. نوشته شده در یکشنبه نوزدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 14:42 توسط فریاد خاموش. Design By : Mihantheme. بانک جامع قالب های فارسی. ابن دل سوخته و ديده گريان من. و پيامي در راه. فداي تار مويت هر چه دارم. چقدر سنگ صبور سفيد! گاهی دلم برای خودم تنگ می شود. قالب های مهین تم.
دو سبز آبی بلا تکلیف - من مست مي عشقم، بس توبه كه بشكستم
http://razesokot.blogfa.com/post/107/من-مست-مي-عشقم،-بس-توبه-كه-بشكستم
دو سبز آبی بلا تکلیف. من مست مي عشقم، بس توبه كه بشكستم. عاشق نشدی زاهد، دیوانه چه می دانی؟ در شعله نرقصيدي، پروانه چه مي داني؟ لبريز مي غمها، شد ساغر جان من. خنديدي و بگذشتي، پيمانه چه مي داني؟ يك سلسله ديوانه، افسون نگاه او. اي غافل از آن جادو، افسانه چه مي داني؟ من مست مي عشقم، بس توبه كه بشكستم. راهم مزن اي عابد، ميخانه چه مي داني؟ عاشق شو و مستي كن، ترك همه هستي كن. اي بت نپرستيده، بتخانه چه مي داني؟ تو سنگ سيه بوسي، من چشم سياهي را. مقصود يكي باشد، بيگانه چه مي داني؟ Design By : Mihantheme.
دو سبز آبی بلا تکلیف - روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد
http://razesokot.blogfa.com/post/111/روزی-ما-دوباره-كبوترهایمان-را-پیدا-خواهیم-كرد
دو سبز آبی بلا تکلیف. روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد. روزی ما دوباره كبوترهایمان را پیدا خواهیم كرد. و مهربانی دست زیبایی را خواهد گرفت. روزی كه كمترین سرود. روزی كه دیگر درهای خانه شان را نمی بندند. برای زندگی بس است. روزی كه معنای هر سخن دوست داشتن است. تا تو به خاطر آخرین حرف دنبال سخن نگردی. روزی كه آهنگ هر حرف، زندگی ست. تا من به خاطر آخرین شعر، رنج جستجوی قافیه نبرم. روزی كه هر حرف ترانه ایست. تا كمترین سرود بوسه باشد. روزی كه تو بیایی، برای همیشه بیایی. و مهربانی با زیبایی یكسان شود.
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
شعر و سخن
http://sherosokhan.blogfa.com/8805.aspx
اما بسیار بسیار زیبا از زنده یاد قیصر امین پور. پيش از اينها فكر ميكردم خدا. خانه اي دارد ميان ابرها. مثل قصر پادشاه قصه ها. خشتي از الماس وخشتي از طلا. پايه هاي برجش از عاج وبلور. بر سر تختي نشسته با غرور. ماه برق كوچكي از تاج او. هر ستاره پولكي از تاج او. اطلس پيراهن او آسمان. نقش روي دامن او كهكشان. رعد و برق شب صداي خنده اش. سيل و طوفان نعره توفنده اش. دكمه پيراهن او آفتاب. برق تيغ و خنجر او ماهتاب. هيچكس از جاي او آگاه نيست. هيچكس را در حضورش راه نيست. پيش از اينها خاطرم دلگير بود. با وضويي دست وروي...
شعر و سخن
http://sherosokhan.blogfa.com/8806.aspx
سینه بی عشق مباد! من عاشق این شعر آقای فریدون مشیری هستم! احساس می کنم خیلی خاصه. امیدوارم شما هم لذت ببرید. مهرورزان زمان های کهن. هرگز از خویش نگفتند سخن. که در آن جا که تویی. بر نیاید دگر آواز از من. ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد. هر چه میل دل دوست. هر چه جز میل دل او بسپاریم به باد. آه باز این دل سرگشته ی من. یاد آن قصه ی شیرین افتاد. بیستون بود و تمنای دو یار. آزمون بودوتماشای دو عشق. در زمانی که چو کبک. خنده می زد شیرین ،. تیشه می زد فرهاد. نه توان گفت به جانبازی فرهاد افسوس. سینه بی عشق مباد.
شعر و سخن
http://sherosokhan.blogfa.com/8810.aspx
آریآغاز دوست داشتن است! امشب از آسمان دیده ی تو. روی شعرم ستاره می بارد. در سکوت سپید کاغذها. پنجه هایم جرقه می کارد. شعر دیوانه ی تب آلودم. شرمگین از شیار خواهش ها. پیکرش را دوباره می سوزد. عطش جاودان آتش ها. آری آغاز دوست داشتن است. گرچه پایان راه ناپیداست. من به پایان دگر نیندیشم. که همین دوست داشتن زیباست. از سیاهی چرا حذر کردن. شب پر از قطره های الماس است. آن چه از شب به جای می ماند. عطر سکر آور گل یاس است. آه بگذار گم شوم در تو. کس نیابد ز من نشانه ی من. روح سوزان آه مرطوبم. بوزد بر تن ترانه ی من.
شعر و سخن - سینه بی عشق مباد...!
http://sherosokhan.blogfa.com/post-7.aspx
سینه بی عشق مباد! من عاشق این شعر آقای فریدون مشیری هستم! احساس می کنم خیلی خاصه. امیدوارم شما هم لذت ببرید. مهرورزان زمان های کهن. هرگز از خویش نگفتند سخن. که در آن جا که تویی. بر نیاید دگر آواز از من. ما هم این رسم کهن را بسپاریم به یاد. هر چه میل دل دوست. هر چه جز میل دل او بسپاریم به باد. آه باز این دل سرگشته ی من. یاد آن قصه ی شیرین افتاد. بیستون بود و تمنای دو یار. آزمون بودوتماشای دو عشق. در زمانی که چو کبک. خنده می زد شیرین ،. تیشه می زد فرهاد. نه توان گفت به جانبازی فرهاد افسوس. سینه بی عشق مباد.
شعر و سخن
http://sherosokhan.blogfa.com/8807.aspx
می دانم آری نیستی. از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب؟ شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب. پشت ستون سایه ها،روی درخت شب. می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب. می دانم، آری، نیستی، اما نمی دانم. بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب. هرشب تو را بی جستجو می یافتم اما. نگذاشت بی خوابی به دست آرم تو را امشب. سایه ای دیدم، شبیه ات نیست، اما حیف. ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب. هرشب صدای پای تو می آمد از هرچیز. حتا ز برگی هم نمی آید صدا امشب. امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه. بشکن قرق را ماه من، بیرون بیا امشب.
شعر و سخن - بازگشت...
http://sherosokhan.blogfa.com/post-11.aspx
یه شعر قشنگ از فاضل نظری مهمون من! پیشانی ام را بوسه زد در خواب هندویی. شاید از آن ساعت طلسمم کرده جادویی. شاید از آن پس بود که احساس می کردم. در سینه ام پر می زند شب ها پرستویی. شاید از آن پس بود که با حسرت از دستم. هر روز سیبی سرخ می افتاد در جویی. از کودکی دیوانه بودم ، مادرم می گفت :. از شانه ام هر روز می چیده ست شب بویی. نام تو را می کند روی میز ها هر وقت. در دست آن دیوانه می افتاد چاقویی. بیچاره آهویی که صید پنجه ی شیری ست. بیچاره تر شیری که صید چشم آهویی. اکنون ز تو با نا امیدی چشم می پوشم.
شعر و سخن - دریا هم این چنین که منم بردبار نیست...
http://sherosokhan.blogfa.com/post-9.aspx
دریا هم این چنین که منم بردبار نیست. بعد از یه تاخیر طولانی دوباره ". آمده ام با عطش سال ها. این بار هم با یه شعر دیگه از آقای بهمنی، امیدوارم شما هم مثل من لذت ببرید. دریا صدا که می زندم وقت کار نیست. دیگر به مشغله ای اختیار نیست. پر می کشم به جانب هم بغض هر شبم. آیینه ای که هیچ زمانش غبار نیست. دریا و من چقدر شبیه ایم گرچه باز. من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست. با او چه خوب میشود از حال خویش گفت. دریا که از اهالی ی این روزگار نیست. امشب ولی هوای جنون موج می زند. دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست.
شعر و سخن
http://sherosokhan.blogfa.com/8809.aspx
دریا هم این چنین که منم بردبار نیست. بعد از یه تاخیر طولانی دوباره ". آمده ام با عطش سال ها. این بار هم با یه شعر دیگه از آقای بهمنی، امیدوارم شما هم مثل من لذت ببرید. دریا صدا که می زندم وقت کار نیست. دیگر به مشغله ای اختیار نیست. پر می کشم به جانب هم بغض هر شبم. آیینه ای که هیچ زمانش غبار نیست. دریا و من چقدر شبیه ایم گرچه باز. من سخت بیقرارم و او بیقرار نیست. با او چه خوب میشود از حال خویش گفت. دریا که از اهالی ی این روزگار نیست. امشب ولی هوای جنون موج می زند. دریا سرش به هیچ سری سازگار نیست.
شعر و سخن - می دانم آری نیستی...
http://sherosokhan.blogfa.com/post-8.aspx
می دانم آری نیستی. از خانه بیرون می زنم اما کجا امشب؟ شاید تو می خواهی مرا در کوچه ها امشب. پشت ستون سایه ها،روی درخت شب. می جویم اما نیستی در هیچ جا امشب. می دانم، آری، نیستی، اما نمی دانم. بیهوده می گردم به دنبالت چرا امشب. هرشب تو را بی جستجو می یافتم اما. نگذاشت بی خوابی به دست آرم تو را امشب. سایه ای دیدم، شبیه ات نیست، اما حیف. ای کاش می دیدم به چشمانم خطا امشب. هرشب صدای پای تو می آمد از هرچیز. حتا ز برگی هم نمی آید صدا امشب. امشب ز پشت ابرها بیرون نیامد ماه. بشکن قرق را ماه من، بیرون بیا امشب.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
13
مبهم نوشت های یک خوشبختی نحض
مبهم نوشت های یک خوشبختی نحض. به اندازه ی پلیسی که متهمش رفیقش باشه. به س لامتی روزی که:. م ن سفید بپوشم،. نظر خواهی فقط اینجا فعاله اونم بخاطر دوستام(صبا،نسیم،رویا) نظر بقیه تاید نمیخوره. چهارشنبه بیست و سوم بهمن ۱۳۹۲ 15:45 دیونہ متفکر. با موجودات عجیبی زندگی میکنیم! موجوداتی که تنها با بی محلی آدم می شوند. سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ 22:18 دیونہ متفکر. برای بعضی از آدمها ! محبت مثل فیلم خارجی بدون زیر نویس میمونه. سه شنبه بیست و نهم بهمن ۱۳۹۲ 22:17 دیونہ متفکر. برای بعضی از آدمها ! منبع:http:/ www....
razeslayer (Grant) - DeviantArt
Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) " class="mi". Window.devicePixelRatio*screen.width 'x' window.devicePixelRatio*screen.height) :(screen.width 'x' screen.height) ". Join DeviantArt for FREE. Forgot Password or Username? Deviant for 9 Years. This deviant's full pageview. Last Visit: 275 weeks ago. This is the place where you can personalize your profile! By moving, adding and personalizing widgets. Why," you ask? Flickering st...
دنیای من وتو
هرچه راکه دوست بداری همان خواهی شد,. هرگز دوستدارچیزهای نادرست مباش,. چون وجود تورا تغییر می دهند. هیچ چیز جزعشق توانایی تغییررا ندارد. عشق چیزییست که می تواندتورا بالا برد. چیزی فراتر از خود را دوست بدار. خرید شارژ همراه اول. خرید عینک سه بعدی. وقتی که رفتی بی من بااشکهای شورم هم بدرقه ات کردم هم شیرینی داشتنت راخنثی. دیگر نه بدنبالت آمدم ونه خواستم که دوباره عاشقم باشی. هرچندکه سالهاست به دلتنگی تو محکومم اما. لذت عشق به غرور آن است نه گدایی محبت تو. تاريخ : ۹۱/۰۲/۰۴ 0:2 نویسنده : نیلوفر. ای تمام حصرت ...
راز سجود
راز ونیاز با خدا. مجنون ازروي سجاده کسي رد شد،. مرد نماز شکست و گفت:. مشغول عبادت خدا بودم چرا اين رشته بريدي؟ گفت: عاشق بندهاي هستم، تو را نديدم،. تو عاشق خدايي ، مرا ديدي! شنبه بیست و هفتم مهر ۱۳۹۲ ] [ 0:27 ] [ سپیده پوربرجی ] . هرگز نمازت را ترک مکن. میلیون ها نفر زیر خاک. بزرگ ترین آرزویشان باز گشت به دنیاست. و لو یک سجده! یکشنبه شانزدهم تیر ۱۳۹۲ ] [ 12:49 ] [ سپیده پوربرجی ] . عجز شيطان در فريب پنج طايفه. اول: كسى كه در همه كارهايش بر خدا توكل كند و به ريسمان الهى چنگ زند. امام صادق عليه السلام.
راز سکوت
کد امنیتی : *. حرف هایم با خدا [11]. داستان های کوتاه [19]. ته ديگمو پس بده [10]. با نگاهت آرامم كن [13]. رمان ترنم زندگی [6]. رمان من یک انسانم [3]. رمان سهم من از زندگی [6]. رمان قدیسه ی نجس [13]. رمان محکومه ی شب پر گناه جلد دوم رمان قدیسه ی نجس [7]. رمان سرنوشت بهروز [5]. رمان یک تبسم برای قلبم [9]. رمان عشق و احساس من [11]. رمان سفر به دیار عشق [34]. رمان مسیر عشق [17]. رمان عشق و آتش [6]. رمان آبی به رنگ احساس من,جلد دوم رمان عشق و احساس من [12]. رمان در آغوش مهربانی [18]. رمان در نگاهت گم شدم [2].
دو سبز آبی بلا تکلیف
دو سبز آبی بلا تکلیف. بپران ناطق جان را تو از این منطق رسمی*. که بسی وسوسه مندم. گهاز آن سوی کشندم، گه از این سوی کشندم. ز ک شاکش چو ک مانم، به کف گوش کشانم. ق د ر از بام درافتد، چو در خانه ببندم. مگر ا ستارۀ چرخم؟ که ز ب رجی سوی ب رجی. به ن حوسیش بگریم، به س عودیش بخندم. به سما و به بروجش، به هبوط و به عروجش. نفسی همتک بادم، نفسی من هلپندم. ن ف سی آتش سوزان، ن ف سی سیل گریزان. به چه بازار خرندم؟ ن ف سی فوق طباقم، نفسی شام و عراقم. ن ف سی غرق فراقم، نفسی راز تو رندم. ن ف سی همره ماهم، ن ف سی مست ا لاهم.
دروغ دوسداشتنی
چهارشنبه ٢٥ دی ۱۳٩٢. چهارشنبه ٢٥ دی ۱۳٩٢. جمعه ۱٢ مهر ۱۳٩٢. جمعه ۱٢ مهر ۱۳٩٢. جمعه ۱٢ مهر ۱۳٩٢. جمعه ۱٢ مهر ۱۳٩٢. به پرشین بلاگ خوش آمدید. فرقی نمیکند گودال اب کوچکی باشی یادریا.زلال که باشی اسمان درتو پیداست. نویسنده: فاطمه هدایت - چهارشنبه ٢٥ دی ۱۳٩٢. بچه ها تا هفته دیگه بای بای. به جان شوهرعمم ناراحت میشم اگه نظر ندیدوبرید. نویسنده: فاطمه هدایت - چهارشنبه ٢٥ دی ۱۳٩٢. الان بچه 7 ساله تخت 2نفره داره! زمان ما میذاشتن روپاشون به حالت سانتریفیوژ تکون میدادن. تاپلاسمای خونمون جدا میشد بیهوش میشدیم.
...وپیامی در راه
مگر قلب من بت بود .که خدا برای شکستنش تورا فرستاد؟ سال ها دویده ام . با قلبی معلق و پایی در هوا. دیگر طاقت رو یاهایم تمام شده. دلم . دلم رسیدن می خواهد. عزیزم همچون نفس کشیدن،. تو را به خاطر می سپارم. یک روز دیگر هم بدون تو گذشت. بگذار همه ی زندگی ام گره کوری بخورد،. دست های تو که باشد ملال نیست. با نگاه تو گره از همه چیز باز می شود،حتی از دل گرفته من. فقط مرا از خودت باز نکن،. پنجشنبه ۱۳۹۰/۰۶/۳۱ساعت 18:6 دل نوشته ای از Angela. کاشکی جنون دست از سر نوشته های من بردارد! این نوشته ها را هنوز هم می خوانی؟
سکوت
لطفا چند لحظه منتظر بمانيد! تاریخ:چهارشنبه پانزدهم آذر ۱۳۹۱. دوبآره اشک ، دوبآره درد ، دوبآره گری ه ی م رد. تاریخ:پنجشنبه دهم فروردین ۱۳۹۱. عطر نرگس ، رقص باد، نغمه شوق پرستوهای شاد، خلوت گرم کبوتران مست ، نرم نرمک میرسد اینکبهار ، خوش بحال روزگار خوش بحال روزگار . تاریخ:پنجشنبه دهم فروردین ۱۳۹۱. آمدن سال نو مبارک. آمدن سالی جدید با شادیها و غمهای جدید مبارک. تاریخ:جمعه پنجم اسفند ۱۳۹۰. حقایق گاهی وقتا توی شوخی پیدا میشه خیلی احمقانه است اگر فکر میکنیم آدمها توی شوخیها دلشان نمی شکند. که در شلوغی آن دنیا.
رازسکوت
عيد بر عاشقان مبارک باد. دشت غوغا بود، غوغا بود، غوغا در غدير. موج مىزد سيل مردم، مثل دريا در غدير. تشنگيها بود و توفان بود و شن بود و غبار. محشرى از هر چه با خود داشت صحرا، در غدير. كاروان آرام و بى تشويش لنگر مىگرفت. تا بگيرد كاروان سالارشان جا در غدير. گردها خوابيد كم كم، كاروان خاموش شد. تا پيمبر خود چه خواهد گفت آيا در غدير! تا افق انبوه مردان صحارى بود و دشت. و سكوتى، تا كند آن مرد لب وا در غدير. مرد اما با نگاهى گرم در چشمان شوق. جستجو مىكرد محبوبش على را در غدير. خوانده مىشد انتهاى قصه ما در غدير.
