manvaaids.persianblog.ir
404 - Blog not foundوبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://manvaaids.persianblog.ir/
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
http://manvaaids.persianblog.ir/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Monday
LOAD TIME
2.8 seconds
16x16
32x32
PAGES IN
THIS WEBSITE
0
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
46.224.2.182
LOAD TIME
2.797 sec
SCORE
6.2
404 - Blog not found | manvaaids.persianblog.ir Reviews
https://manvaaids.persianblog.ir
وبلاگی با آدرس مورد نظر پیدا نشد.
من و دل خودم - قطاری به مقصد خدا...
http://www.meandmyheart.blogfa.com/post-50.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . قطاری به مقصد خدا. قطاری که به مقصد خدا می رفت لختی در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت:. مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهی است تنها برای گذشتن؟ قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند . از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود . در هر ايستگاه که قطار می ايستاد کسی کم می شد . مسافرانی که پياده شدند بهشتی شدند .
من و دل خودم - سین هفتم هفت سین جهان...
http://www.meandmyheart.blogfa.com/post-53.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . سین هفتم هفت سین جهان. دنیا پر از سین است و شما می توانید از بی شمار سین های عالم، هر کدام را که خواستید بردارید. من اما از میان همه سین ها، سیمرغ را انتخاب می کنم.هرچند گنجشکی کوچکم و هرچند روی شاخه نازک زندگی نشسته ام اما دلم بی تاب پر زدن در هوای قاف است. اگر سیمرغی هست پس گنجشک ماندن و بلبل ماندن و طاووس ماندن، گناه است. باید رفت و بسیار رفت. باید پر زد و بسیار پر زد تا آهسته آهسته سیمرغ شد. خورشید را دوست دارم!
من و دل خودم
http://www.meandmyheart.blogfa.com/8606.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . نرم كردن فولاد . داستان آهنگری را مي. گويند كه پس از گذران جواني پر شر و شور تصميم گرفت روحش را وقف خدا كند. سالها با علاقه كار كرد، به ديگران نيكي كرد، اما با تمام پرهيزگاري، در زندگي. اش چيزي درست به نظر نمي. آمد حتي مشكلاتش مدام بيشتر مي. يك روز عصر، دوستي كه به ديدنش آمده بود و از وضعيت دشوارش مطلع شد، گفت : "واقعا عجيب است. درست بعد از اين كه تصميم گرفته. اي مرد خدا ترسي بشوي، زندگيات بدتر شده. نمي. ي شمشير مناس...
من و دل خودم
http://www.meandmyheart.blogfa.com/8609.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . آدم هایی هستند که روز و شب تولد ندارند. هر روز از آمدن خود شادند. تولد خود بسنده نمی کنند. امیدوارم من هم از همان ها باشم که شب تولدم همه شبهاست. شاید دیگر مرا نشناسی! شاید مرا به یاد نیاوری ، اما من خوب تو را میشناسم . ما همسایه شما بودیم و شما همسایه ما و همه مان همسایه خدا. خوب یادم هست که آن روزها عاشق آفتاب بودی . توی دستت همیشه قاچی از خورشید بود ، نور از لای انگشت های نازکت می. دوست من ، همبازی بهشتی ام! نمی د...
من و دل خودم
http://www.meandmyheart.blogfa.com/8701.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . قطاری به مقصد خدا. قطاری که به مقصد خدا می رفت لختی در ايستگاه دنيا توقف کرد و پيامبر رو به جهان کرد و گفت:. مقصد ما خداست کيست که با ما سفر کند؟ کيست که رنج و عشق توامان بخواهد؟ کيست که باور کند دنيا ايستگاهی است تنها برای گذشتن؟ قرن ها گذشت اما از بيشمار آدميان جز اندکی بر آن قطار سوار نشدند . از جهان تا خدا هزار ايستگاه بود . در هر ايستگاه که قطار می ايستاد کسی کم می شد . مسافرانی که پياده شدند بهشتی شدند .
من و دل خودم
http://www.meandmyheart.blogfa.com/8611.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . يك سال مي گذرد. 365 روز پيش . ميليون ها ساعت و ميليارد ها ثانيه گذشت تا به امروز رسيدم. تا من و دل خودم. هنوز هم گاهي اوقات باورم نمي شود كه من رسما وبلاگ نويس شده ام اگر چه كار چندان شاق و دور از انتظاري هم نيست. پيشنهاد ايجاد وبلاگ را دكتر تهراني به من دادند ، خودشان هم وبلاگ دارند ، يعني داشتند. مدت هاست كه ديگر به روز نمي كنند، زندگي ست و هزار دردسر. نمي گويم كه لحظات بد نداشت ام ا در مجموع برايم عالي بود ، انگار...
من و دل خودم
http://www.meandmyheart.blogfa.com/8612.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . بهار كه بيايد، رفتهام. قصه را كه ميداني؟ قصه مرغان و كوه قاف را، قصه رفتن و آن هفت وادي صعب را، قصه سيمرغ و آينه را؟ قصه نيست حكايت تقدير است كه بر پيشانيام نوشتهاند. هزار سال است كه تقدير را تأخير ميكنم. اما چه كنم با هدهد، هدهدي كه از عهد سليمان تا امروز هر بامداد صدايم ميزند و من همان گنجشك كوچك عذرخواهم كه هر روز بهانهاي ميآورد، بهانههاي كوچك بيمقدار. گفتي قرار است بالهايمان را توي حوض داغ خورشيد بشوييم؟ نوشته شد...
من و دل خودم
http://www.meandmyheart.blogfa.com/8608.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . به شکرانه ی سلامتی دوستی که دوستش دارم. و خدا هدیه ای فرستاد . هدیه ای که نمی دانم ارزشش را داشتم یا نه. ولی به هر حال. حس می کنم . بالاخره آن روز رسید که :. شراب صفا ریخت در پیاله گل. خاکستری بر آتش درونم نشسته. و راهی را بر من. خدایا اراده ای کن. خاکسترم را از سر ره دورتر ریزد. بر من خرده مگیر که جز تو کسی را ندارم. حتی خودم را . نوشته شده در یکشنبه بیستم آبان ۱۳۸۶ساعت 23:43 توسط فرشته. و آيا جز اين چه ميتواند بود؟
من و دل خودم
http://www.meandmyheart.blogfa.com/8706.aspx
من و دل خودم. در نگاه کسانی که پرواز را نمی فهمند ، هرچه بیشتر اوج بگیری کوچکتر می شوی . انا لله و انا اليه راجعون. پدر بزرگ رفت و من همچنان در حسرت روزهای از دست رفته. نوشته شده در دوشنبه یازدهم شهریور ۱۳۸۷ساعت 10:21 توسط فرشته. خورشید را دوست دارم! به خاطر وسعت روحش که شب ناپدید می شود تا ماه فراموش کند حقیقت تلخی را که از او نور می گیرد. از عهد من تا وفای تو. روي ماه خداوند را ببوس. دورم از تو اما با تو لحظه هارو زنده هستم. حرفهای نگفته ی دو غریبه ی آشنا. تنها ماه مي داند و رود. مسافری از سرزمین عشق.
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
man va ooooo
تمامه لحظات زندگیم با خیره شدن به غروره خرد شدم میگذره. نوشته شده در ۹۲/۱۲/۰۱ ساعت 23:39 توسط yeki. بازم این گریه لعنتی. پس دیگه ولم کن. نوشته شده در ۹۲/۱۲/۰۱ ساعت 23:32 توسط yeki. ی خنده از ته دل. ی شادی تموم نشدنی. آغوشم بیا تا همشونو تجربه کنم. نوشته شده در ۹۲/۱۲/۰۱ ساعت 23:29 توسط yeki. همیشه اون یکه میمونهه منم و اونی که میره. حواست باشه ی روز نوبت منم میرسه. ولی بدونم اگه برم دیگه برنمیگردم. صبرمنم ی حدی داره. حالا هرکاری میخوای بکن. آخرش فقط خبر مرگم بهت میرسه. اونوقته که حسرتشو میخوری. موندم همشو...
دفتر ادبیات
هیچ کجا و همه جا هیچ گاه و همه گاه. نمیدانم پس از مرگم چه خواهد شد. نمی خواهم بدانم کوزه گر از خاک اندامم چه خواهد ساخت. ولی آنقدر مشتاقم که از خاک گلویم سوتکی سازد. گلویم سوتکی باشد به دست کودکی گستاخ و بازیگوش و او یکریز و پی در پی دم گرم خودش را در گلویم سخت بفشارد. و خواب خفته گان خفته را آشفته سازد. بدین سان بشکند دائم سکوت مرگبارم را! نوشته شده در جمعه 1388/12/14. ساعت 0:14 قبل از ظهر توسط ملیکا. افق امیدم را بلعیده است. به چه باید دل خوش کرد؟ گاه می اندیشم تو چرا می میری؟ من چرا می گریم؟ داوری این...
چیزهای دیگر...
همه چیز از دنیایی که بهار ندارد. عجب روزگاریه. و چقدر زود می گذره. من خوبم و. روزگارم می گذره و خدا رو شاکرم برای سلامتی خودم. و عزیزهام. پسرهام برنا جان و بامداد جان خوبن و حالا. به ترتیب حدود ۲و ۴ سال دارن. یاد بهار جان تنها دخترم. همیشه با منه و هنوز بعضی وقت ها بدجوری اذیت می. شم از نبودنش. اطمینان دارم توی اون دنیا همدیگرو. این فیس بوک پدیده جالبیه. بازار وبلاگ ها رو کساد. کرده و همه به جای اینکه بیان توی وبلاگ هاشون. بنویسن می رن اونجا و . خوبه آدم با خیلی ها به. بیرون و فکر کنم کار جالبی باشه.
...ღ من و آقایی ღ...
ღ من و آقایی ღ. یادداشتهایی برای خودم و آقایی. زندگی دور جدید 167. باز هم من اومدم اینجا و بی نهایت دلبستگیم به این صفحه مجازی. وبلاگ ساختم جاهای دیگه نوشتم اما دلم همین جاست اصل اصل زندگیم همین جاست تیر نود وچهار هم داره کم کم تموم میشه ومن زندگیم پر اتفاق داره میگذره. به لطف حضور پسرک زندگی عجیب و شیرین شده. میام ومینویسم باز هم. برای ثبت خاطراتی از این زندگی سه نفره. دوشنبه بیست و دوم تیر ۱۳۹۴ ] [ ۱۵:۱۷ بعد از ظهر ] [ من ] . وباز هم منم واتفاقی بزرگ خیلی بزرگ. خدایا این بار دعوتت معجزه بود. دربند و ات...
به یاد مونده هایه من
به یاد مونده هایه من. سلامتی کسایی که جسارت عاشقانه از دست دادنو دارن. نه حقارت به هر قیمت نگه داشتنو. نوشته شده در دوشنبه چهاردهم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 15:8 توسط نجمه. برايت يك بغل گندم/دلي خشنود از مردم. برايت يك بغل مريم/كه مست از مي شوي هر دم. برايت قدرت آرش /كه دشمن را كشي آتش. برايت سفره اي ساده/حلال و پاك و آماده. برايت يك غزل احساس/دوبيتي هاي عطر ياس. برايت هرچه خوبي هست /صميمانه دعا كردم. نوشته شده در جمعه بیست و پنجم بهمن ۱۳۹۲ ساعت 16:38 توسط نجمه. دلم را تهدید کرده ام. بهانه ات را بگیرد. بدون ديگه وا...
بهانه های من
شاید بخوام بیام اینجا غر بزنم. عیبی داره؟ زندگی هیچی نداره چرا؟ شایدم فقط واسه من اینجوریه؟ نوشته شده در پنجشنبه بیست و ششم اردیبهشت 1392ساعت 23:18 توسط فرنیا. من کلا ادمی هستم که همیشه فکر می کنم شاید این یکی با بقیه فرق داشته باشه. ولی همیشه بعدش به این نتیجه می رسم که اینم مثل بقیست. میام می گم بعدن. نوشته شده در چهارشنبه ششم دی 1391ساعت 19:5 توسط فرنیا. این گوشه وبلاگمو الان دیدم. نه دیگه . 2 سال گذشته. اندازه یه عالمه تجربه دارم تو این دو سال که آک نگشه داشتم اصلنم ازش استفاده نمی کنم. خوب همینه دیگ...
αм☺☺ ρ◎øя@η & αмїґ мøℌ@мαÐ
Αм ρ øя@η and αмїґ мøℌ@мαÐ. فقط ب ندای کودک درونت گوش بسپار .ن هیچ. دونه دونه اشکام می چکه از چشمام. وقتی که تو نیستی تنهای تنهام. هرچی که دارم من از تو دارم. یه برگ زردم تویی بهارم. قلب منو تو خط خطی کردی. روزا شبامو قاطی پاتی کردی. نه نمیتونم دیگه نمی مونم. اگه تو نباشی دیگه نمی خونم. میام میام کنار تو با تو میمونم. بخون بخون تا هم صدا با تو بخونم. تویی تویی ای مهربون عزیز جونم عزیز جونم عزیز جونم. دوستی ما مثه یه قصه خوبه. مثل یه خورشید بی غروبه. وایی ذوق تولد عموجونی *. سر اغاز نوشته هایم. به همون خد...
تمام زیبایی ها از آنِ من
تمام زیبایی ها از آن من. اگه باور داشته باشی که می رسی ، یعنی نصف راه رو رفتی. یه نشونه بفرست که الان در چه وضعیه و ایشالا که حالش خوبه. شنبه نوزدهم مهر ۱۳۹۳ 10:42 گیسو طلا. دیگه حتی اون امید همیشگی را نداریم. دوشنبه چهاردهم مهر ۱۳۹۳ 7:21 گیسو طلا. خدا جونم شکرت هزاران بار شکرت. من به امید سلامتی مامان و ذوق بابام زنده م. اینقدر دلم ریش میشه بابا رو می بینم. خدایا جونم ما بدون تو هیچیم مادرمو کمکش کن و به پدر و مادرم رحم کن. شنبه پنجم مهر ۱۳۹۳ 16:42 گیسو طلا. روز شهادت امام جواد(ع) هست. به بزرگواری خودتو...
मनवार
गुरुवार, 12 जनवरी 2012. जगमग बजार । च्यारुंमेर च्यानणौ । भारी भीड़ । गाड़ी-घोड़ा मावै ई कोनी ।. दियाळी रै मौकै लोग नूंवी जिनसां बपरावण सारु बजार में उमड़ जावै ।. भांत-भंतीली दुकानां सजायोड़ी । कठै ई मिठाई, कठैई पटाखा, कठैई कपड़ा-लत्ता. फुलझड़ी, सूतळी बंब, घूम चकरी, रंग-बिरंगी अनार, गंगा-जमना, सीटी , लाल. गिराक आवै अर देखतां-ई-देखतां झोळौ भर ’र ले जावै ।. बिल कित्ता रौ? सात सौ रीपिया ।". म्हारा? आपरा हजार हुग्या सा! बेसी क्यांरा है? जी खुस हुय जावैला ।. ठेठ शिवकाशी. मा नै ई के औळमौ? ऐकली लुग&#...ल्य...