zirenooremahh.blogfa.com
زیر نور ماهزیر نور ماه - همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی
http://zirenooremahh.blogfa.com/
زیر نور ماه - همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی
http://zirenooremahh.blogfa.com/
TODAY'S RATING
>1,000,000
Date Range
HIGHEST TRAFFIC ON
Tuesday
LOAD TIME
0.2 seconds
16x16
PAGES IN
THIS WEBSITE
20
SSL
EXTERNAL LINKS
19
SITE IP
38.74.1.43
LOAD TIME
0.234 sec
SCORE
6.2
زیر نور ماه | zirenooremahh.blogfa.com Reviews
https://zirenooremahh.blogfa.com
زیر نور ماه - همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی
زیر نور ماه
http://www.zirenooremahh.blogfa.com/posts
یکشنبه هفتم تیر ۱۳۹۴. شنبه بیست و نهم فروردین ۱۳۹۴. شنبه بیست و دوم فروردین ۱۳۹۴. بهار و خواب محال. یکشنبه هفدهم اسفند ۱۳۹۳. دوشنبه یازدهم اسفند ۱۳۹۳. چهارشنبه ششم اسفند ۱۳۹۳. تویی که مثله یه دنیایی. سه شنبه پنجم اسفند ۱۳۹۳. شنبه دوم اسفند ۱۳۹۳. یکشنبه بیست و ششم بهمن ۱۳۹۳. دوشنبه بیستم بهمن ۱۳۹۳. پنجشنبه شانزدهم بهمن ۱۳۹۳. یک شب به خواب من بیا بابا. یکشنبه سوم آذر ۱۳۹۲. جمعه چهاردهم تیر ۱۳۹۲. یکشنبه بیست و دوم بهمن ۱۳۹۱. دوشنبه بیست و هفتم شهریور ۱۳۹۱. من تو را دوست دارم. سه شنبه بیست و سوم اسفند ۱۳۹۰.
زیر نور ماه
http://www.zirenooremahh.blogfa.com/9005.aspx
همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی. خدای من خدای خوب و مهربانم امشب می خواهم تو را جایی ببرم با من می آیی خدا؟ دستم را بگیر راه بلند و پر از سنگلاخ های عظیم است. می ترسم در یک لحظه غفلت پاهایم در زیر این سنگلاخ ها بماند و من باز مانم از سفر با تو. خدایا می خواهم تو را جایی ببرم که دیر زمانیست شب رهایش نمی کند. زمینش ناهموار و رودهایش خشک است هیچ درختی نیست تا سایبانی شود برای رهگذری. خدایا خدای من خدای خوب و مهربانم اینجا که من تو می رویم یک برهوت دهشتناک است. خدایا تو ...
زیر نور ماه
http://www.zirenooremahh.blogfa.com/9106.aspx
همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی. خیلی دلم برایت تنگ می شود خیلی دلم هوایت را می کند خیلی دوستت دارم. میبینی؟ چه دنیای بدی هست؟ گناه را هر روز میبینم که با چشمان خون بارش خیره خیره نگاهم می کند. در دستانش طنابی زخیم دارد لقمه ی چرب و نرمی هستم برایش. کاش می شد به تو که می رسید گناه لعنتی گم می شد دلم بی پروا برایت لک می زد. و پر شتاب برایت می تپید. بودنت روزهایم را خورشید داده و شبهایم را مهتاب کاش می شد. تو را تا ابد در گنجه ی قدیمی مادربزرگم. بهار و خواب محال.
زیر نور ماه - فروغ فاروقی
http://www.zirenooremahh.blogfa.com/post-13.aspx
همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی. روزگاریست بر دلم نقش ها می زنی سالار. نقشی از شجاعت شهامت نقشی از مردی و مردانگی ای همه مرد فاتح, فاروق. خاطرم هست خاطرت هست که تن نحیف زمین چگونه از ابهتت به لرزه درامد. و تو با ضربه ی تازیانه ای ارامش کردی و گفتی :. ارام باش ای زمین مگر من به روی تو عدل و انصاف نیاورده ام؟ پس از بحر چه میلرزی؟ زمین از جبروت تو بود که می لرزید سالار. اری زمین در مقابل کرامت تو میلرزد تو در مقابل اشک پیرزنی خمیده. مگر تو امیر سرزمینهای پهناور نبودی؟
زیر نور ماه - معبودم
http://www.zirenooremahh.blogfa.com/post-10.aspx
همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی. در اولين سطر می نويسم صادقانه اعتراف می کنم سالها قبل از اينکه تو را بشناسم,. سالها قبل از اينکه قدم به اين دنيای فانی بگذارم,. سالها قبل از اينکه بدانم عشق يعنی چه عاشقت بودم. مي پرستيدمت, تو نشانی مرا قبل از تولدم روی بالهای يک سنجاقک نوشته بودی. تا وقتي به دنيا آمدم حيران در هياهوی بی پايان دنيا نمانم,. وقتی به دنيا آمدم ملائکه ات يک غزل نانوشته سرودند. و شيطان در تفکری بی پايان فرو رفته بود , تو به من ياد دادی. تو خود چه هستی و عش...
TOTAL PAGES IN THIS WEBSITE
20
تنها میان تن ها... - دلنوشت.
http://www.tan-haa.blogfa.com/post-17.aspx
تنها میان تن ها. وقتی به طرف کعبه آشیان تمام عاشقانت دعا می کنم اشکهایم برای رفتن به منزلت سرازیر میشود. آیا دوباره مرا دعوت میکنی؟ دعاگوی همه دوستان بودم. نوشته شده در شنبه ۸ مرداد۱۳۹۰ساعت 23 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره. یادداشت های گم شده(حاجاقا). مترجم دردهای.(س.مهدی).
تنها میان تن ها... - ترشیده..
http://www.tan-haa.blogfa.com/post-18.aspx
تنها میان تن ها. قدیما واسه دخترا خواستگار میومد. تو نیستی اما من برایت چای می ریزم. دیروز هم نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم. دوست داری بخند، دوست داری گریه کن، و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش، مبهوت من و دنیای کوچکم دیگر چه فرقی می کند باشی یا نباشی من با تو زندگی می کنم. نوشته شده در دوشنبه ۱۷ مرداد۱۳۹۰ساعت 3 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره.
تنها میان تن ها...
http://www.tan-haa.blogfa.com/9008.aspx
تنها میان تن ها. نامه ای به فرزندم. آب و هوای اینجا خیلی خوب نیست. همین هفته پیش دوبار بارون اومد.اولیش ۴ روز طول کشید و دومیش۳ روز ولی این هفته دومیش بیشتر از اولیش طول کشید. پن: دوستان شرمنده که دیر به دیر میام. نوشته شده در شنبه 28 آبان1390ساعت 13 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره. یادداشت های گم شده(حاجاقا). مترجم دردهای.(س.مهدی).
تنها میان تن ها...
http://www.tan-haa.blogfa.com/9006.aspx
تنها میان تن ها. بیچاره نقشه رو ورق زد،خیلی گشت ولی. اصلا نتونست پیداش کنه! همون کسی که خیلی دوسش داشت،توی اون شهر زندگی میکرد اما روی نقشه نبود. باید دنبال یه نقشه دیگه می گشت، که بتونه روش شهر عشق رو پیدا کنه. نوشته شده در پنجشنبه 31 شهریور1390ساعت 14 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره. یادداشت های گم شده(حاجاقا). مترجم دردهای.(س.مهدی).
تنها میان تن ها...
http://www.tan-haa.blogfa.com/9010.aspx
تنها میان تن ها. نوشته شده در جمعه 30 دی1390ساعت 18 توسط دربه در. بغض نیمه کاره ی تکرار دروغ هایم گلویم را می فشارد. از ساده لوحی بی شرم خاطراتم بیزارم. وقتی از خودم میپرسم. 1- شما بگید از خودم چی بپرسم؟ 2- خدایا بغلم کن. نوشته شده در یکشنبه 18 دی1390ساعت 15 توسط دربه در. با آن کتانی های سوراخش پسر با روزنامه/. بین شلوغی داد میزد:( خانم! گاهی برایش سفره ی نان و پنیری میشد و گاه/. بر نیمکت ها رخت خوابش بود یک لا روزنامه/. ده ساله میشد، روز خوبی بود،با خود حرف میزد:/. ببین تنها برایم مانده ده تا روزنامه)/.
تنها میان تن ها...
http://www.tan-haa.blogfa.com/9005.aspx
تنها میان تن ها. قدیما واسه دخترا خواستگار میومد. تو نیستی اما من برایت چای می ریزم. دیروز هم نبودی که برایت بلیط سینما گرفتم. دوست داری بخند، دوست داری گریه کن، و یا دوست داری مثل آینه مبهوت باش، مبهوت من و دنیای کوچکم دیگر چه فرقی می کند باشی یا نباشی من با تو زندگی می کنم. نوشته شده در دوشنبه 17 مرداد1390ساعت 3 توسط دربه در. وقتی به طرف کعبه آشیان تمام عاشقانت دعا می کنم اشکهایم برای رفتن به منزلت سرازیر میشود. آیا دوباره مرا دعوت میکنی؟ دعاگوی همه دوستان بودم. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد.
تنها میان تن ها...
http://www.tan-haa.blogfa.com/9102.aspx
تنها میان تن ها. خیلی ها آمدند و سلامم کردند. خیلی ها زود صمیمی شدند و ابراز دوستی کردند. آخر سعی کرده بودم زیبا ترین باشم. آنها هم رفتند و تنها شدم. کتابی را که پدرم سالها پیش بهم هدیه داده بود،. برای اولین بار باز کردم برایم نوشته بود،. این دغل دوستان که می بینی. نوشته شده در یکشنبه 24 اردیبهشت1391ساعت 15 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره.
تنها میان تن ها... - خودم.
http://www.tan-haa.blogfa.com/post-22.aspx
تنها میان تن ها. بغض نیمه کاره ی تکرار دروغ هایم گلویم را می فشارد. از ساده لوحی بی شرم خاطراتم بیزارم. وقتی از خودم میپرسم. 1- شما بگید از خودم چی بپرسم؟ 2- خدایا بغلم کن. نوشته شده در یکشنبه ۱۸ دی۱۳۹۰ساعت 15 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره. یادداشت های گم شده(حاجاقا). مترجم دردهای.(س.مهدی).
تنها میان تن ها... -
http://www.tan-haa.blogfa.com/post-24.aspx
تنها میان تن ها. اينجا سرزمين واژگان واژگون است. جايي كه گنج،جنگ ميشود. اما دزد،همان دزد است و درد، همان درد! آخرش همه در به در یم. عشق است در به دری. نوشته شده در شنبه 8 بهمن1390ساعت 20 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره. یادداشت های گم شده(حاجاقا). مترجم دردهای.(س.مهدی).
تنها میان تن ها... - شهر عشق...
http://www.tan-haa.blogfa.com/post-19.aspx
تنها میان تن ها. بیچاره نقشه رو ورق زد،خیلی گشت ولی. اصلا نتونست پیداش کنه! همون کسی که خیلی دوسش داشت،توی اون شهر زندگی میکرد اما روی نقشه نبود. باید دنبال یه نقشه دیگه می گشت، که بتونه روش شهر عشق رو پیدا کنه. نوشته شده در پنجشنبه ۳۱ شهریور۱۳۹۰ساعت 14 توسط دربه در. دلا خو کن به تنهایی. که از تن ها بلا خیزد. در این صبح سراسر تعطیل،. چه فرق می کند تن،. به آن ساتن لغزان و خنک بسپاری،. یا به تکه ای از آفتاب پاییزی،. در به در و پنجره به پنجره. یادداشت های گم شده(حاجاقا). مترجم دردهای.(س.مهدی).
TOTAL LINKS TO THIS WEBSITE
19
Foto-Studio ZIRENNER
زیر نور خاطرات
چهارگاه بابا برای نازلی. خورشيد كلاه،ماه پيشوني، عزيز دل. امروز همه نوشته هاي وبلاگت را پرينت گرفتم و خواندم و با جان و دل نيوش كردم.آخر ما پا به سن گذاشته ها با كاغذها عهدي ديگر داريم.گويي درخشش صفحه مانيتور. ظرافت انديشه و حس و حال درك زيبايي ها را از ما مسن ترها مي گيرد.آخر ما عادت داريم كه نوشته ها را با بال كبوترهاي سپيد كاغذ به قلب و روحمان بنشانيم.ما دستمان به دكمه هاي بي روح كيبورد. آشنا نيست و زمزمه و گريه قلم بر صفحات پاك كاغذ آرام بخش آلام و دردهايمان است. در اندرون من خسته دل ندانم كيست؟
زير نور ماه
پیامبری، از کنار خانه ی ما رد شد. پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد. باران گرفت. مادرم گفت : چه بارانی میآید. پدرم گفت : بهار است. و ما نمیدانستیم، باران و بهار نام دیگر آن پیامبر است. پیامبری از کنار خانه ما رد شد. لباسهای ما خاکی بود . او خاک روی لباسهایمان را به اشارتی تکانید. لباس ما از جنس ابریشم و نور شد و ما قلبهامان را از زیر لباسمان دیدیم. پیامبری از کنار خانه ی ما رد شد. آسمان حیاط ما پر از عادت و دود بود. پیامبر کنارشان زد. خورشید را نشانمان داد و تکه ای از آن را توی دستهایمان گذاشت. خدا گفت: بر...
زیر نـــور مـــــاه
ساعت ۱۱:٠۱ ب.ظ روز ۱۳٩٠/۱۱/٢٧. چقدر روح محتاج فرصت هاییست که در آن هیچکس نباشد. ساعت ۱٢:٠٩ ب.ظ روز ۱۳٩٠/۱۱/۱۸. حرف ها بسار زده شده و گفته ها و ناگفته ها بسیار مکرر،اما امروز تنها به احترام کسانی که بر عقیده ای استوار و راسخ جان شیرین خود را فدای عقیده خود کردند،فدای اندیشه ای آرمانی،فدای آیندگان.قلم میرانم. ای شهیدان راه خدا. ای کرده بهره احیای حق جان فدا. کز قطره قطره ی خون پاک شما. میروید تا ابد در وطن لاله ها. ماه نوشت: بدون شرح. آغاز به یاد تو. به زمانی که خود در نرسیده بود-. دور دست امیدی نمی آموخت.
برنامۀ رادیویی زیر نور ماه
برنامۀ رادیویی زیر نور ماه. نویسنده : زیر نور ماه روز پنجشنبه 3 تیر1389. بیست و ششم بهمن هشتاد و پنج. گفتیم و در جاده جوانی، زیر نور ماه قدم زدن را آغاز کردیم. چهارم تیر هشتاد و نه. می گوئیم و آخرین قدمها را زیر نور ماه می زنیم. سلام آخر ما زیر نور ماه در ویژه برنامه ای است به مناسبت میلاد امیر مهربانیها - امام علی علیه السلام. و در آخر مهم نیست که چه کسی باشیم، کجا باشیم، چرا باشیم یا چطور باشیم. مهم این است که با هم، به یاد هم و برای هم زیر نور ماه باشیم و به یاد داشته باشیم که :. جمعه - 22 تا 23:30.
زیر نور ماه
همه شب به آستانت شده کار من گدایی,به خدا که این گدایی ندهم به پادشاهی. سلام دوستان همونطور که در جریانید بلاگفا یه مدت طولانی خراب بود. کلا نظراتی که توی این چند ماه اخیر برام گذاشتین پریده. ان شاالله در اولین فرصت بروز می کنم وبم رو. یکشنبه هفتم تیر ۱۳۹۴ ] [ 20:55 ] [ زلیخا رخشانی ]. یک شب به خواب من بیا بابا. بابا دلم برایت تنگ شده برای عطر چفیه ات و لبخند مهربانت. چه می شد یک شب به خواب من می آمدی؟ Normal 0 false false false EN-US X-NONE FA. Style Definitions */ table.MsoNormalTable {mso-style-nam...
زیر نور مهتاب
Thursday, February 5, 2009. بفرمائید چند دقیقه زیر نور مهتاب بنشینید. با شما حرف دارم. از شما سئوال دارم. از شما، از خودم، از همه هم خاکانم. چطور شد که به این جا رسیدیم؟ یادتان هست غروب ها که می رسید مادر و خواهرها حیاط را جارو می زدند، باغچه ها را آب میدادند، فرش ها را روی موزائیک های دم کرده می انداختند، سماورها را روشن می کردند، سفره ها را می انداختند و همه را به خوردن شام دعوت می کردند؟ اگر هست می توانید بگوئید چطور شد که به این جا رسیدیم؟ تا شما فکر کنید و جواب بدهید اجازه میخواهم نظر خودم را بگویم:.
...شاید
من می خندم تا نفهمی که چقدر ساده شکستم میشکنم اما می دونی که هنوز عاشقت هستم. این منم اینترن خسته در اتاقی که. سرگرم این تشخیص های افتراقی که. هی سقط میشه از سرم رفرنس دنفورثم. از دست این سلول های جفت یاغی که. سلام،رسما میشه گفت یک ونیم ساله نیومدم تو خلوت گاه همیشگیم،دلم براش تنگ شده بود.در مورد حال و روزم بگم که خوشم که میگذره. شعر جدیدی ندارم،کلی کار ناقص،کلی ایده .بهانه ی خوبیه برای کم کار کردن،البته توجیه بهتری هم دارم:-)ه. حرف دیگه ای فعلا نیست. نوشته شده در پنجشنبه 31 مرداد1392ساعت 2:37 توسط حامد.
تنهایی های یک زن
تنهایی های یک زن. این روزها زندگی هم ،زندگی کردن براش سخت شده. این روزها که گردون و فلک ایامو گم کردن و ابرو باد و بارون و برف سردرگم شدن. این روزها که یکی از سیری و چپوندن غذای اضافه به حلقش خفه می شه و یکی. از زور گرسنگی پوستش میچسبه به استخونش. این روزها از زندگی کردن از بودن از خودم و دلمو عشقو درسو کتاب و کار خسته ام. از دوستی های ودوست داشته شدن های دروغی خسته ام. میفهمی حال این روزهای منو؟ کی میفهمه . جز دلم که هنوز امید رو میشناسه هنوز چشماش برق میزنه از. شاید نمیدونه مدتهاست دیگه دست خوبی نمیاد .
احساس مهتابی
کاغذ سفید را هر چه قدر هم که تمیز و زیبا باشد کسی قاب نمی گیرد ،. برای ماندگاری در ذهن ها باید حرفی برای گفتن داشت. سلام به وبلاگ من خوش اومدین امیدوارم ازوبلاگم خوشتون بیاد لطفانظریادتون نره. ودیگه اینکه ازیه پستی به بعدنوشته های خودمو نوشتم (دل نوشته)لطفاکپی نکنیدواگه خواستین برا وبتون به عنوان پست استفاده کنین ذکرمنبع یادتون نره مرسی. لیست وبلاگ های بروزشده. مطالب باحال و جالب. دختر ها فریاد نمیزنند! حرف های رنگین کمانی. قلب من.قلب تو.حرف من.حرف تو. تنهاترین تنها-سکوت بی پایان من. همه جوره . * . تاريخ...
زیر نور مهتاب
آهنگ زیبای لحد از علیرضا آذر. 1587;هشنبه ٢۳ آذر ۱۳٩٥ ] [ ۱۱:٢٦ ب.ظ ] [ faezeh ]. یه دلنوشت .شایدم. بعضی اوقات تو اون کنکاش عجیب غریب یه چیزایی رو میخونی و میبینی که برت میگردونه به روز هایی که ممکنه از توی صفحه ی خاطراتت پاک هم شده باشند. روز هایی که حتی دوست داری واسه یه لحظه فقط یه لحظه دوباره تجربه کردنشون ، برگردی و مجداداتوی اون موقعیت قرار بگیری و دوباره اون همه اتفاق خوبو لمس کنی. بعد میبینی چقدر زود اون همه خاطرات خوب گذشت و چقدر زود یه عالمه خاطره ی خوبه دیگه جاشو گرفت. گل ها پژمرده اند. 1583;...